کاشان نیوز– آیتالله حاج شیخ حسین عرب: ولادت کوثر نور حضرت زهرا سلامالله علیها که در بیستم جمادی الثانی سال پنجم بعثت در مکه مکرمه اتفاق افتاد، بدون شک در عالم خلقت پدیدهای شگفت و مصداق تجلی اعظم به تعبیر اهل معرفت و شهود است. در این فرصت مبارک مناسب است که نگاه قرآن به موضوع زن و ابعادی که درباره ایشان در این کتاب بزرگ و آخرین صحیفه الهی آمده است به قدر امکان تشریح و تفسیر گردد.
قبل از ورود به بحث، یادآوری مینماییم که درباره شخصیت خاص حضرت زهرا سلامالله علیها، موضوعهای قابل طرح فراوان است. با وجود عمر کوتاه آن حضرت، تبیین هر یک مجال واسعی میطلبد. در ادامه مباحث گذشته که در مناسبت شهادت آن حضرت مطرح شد، به بیان نکتهای با استفاده از خطبه آن حضرت اکتفا میکنیم و آن این است که درک حقیقت اصل هستی که هستی واجبالوجود است و بویژه رسیدن به اصل توحید و قدرت تبیین آن برای دیگران، در حیطه شخصیت انسان کامل است. آخرین حد امکان شناخت خدا و رسیدن و چشیدن گوهر ناب توحید سهم انسانهای کامل و از جمله حضرت زهرا سلامالله علیها است. بقیه انسانها به اندازه ظرفیت وجود از صهبای توحید ناب نوشیدند.
باید به این نکته اشاره نماییم که حتی تعبیرات انسانهای کامل و از جمله وجود مقدس صدیقه طاهره از حقیقت توحید با تعبیرات کملین از عارفان و فیلسوفان متفاوت است. همان گونه که قرآن چنین است و باید در فرصتی به این مبحث بپردازیم که قرآن و سخنان اهل بیت خود عرفان و فلسفه ساز است. آخرین تفسیری که بزرگان اهل معرفت و حکمت بویژه صدرالمتألهین شیرازی از مسأله توحید قرآنی و توحید اهل بیت دارند، این است که خداوند هستی محضی است که هیچ گونه حد عدمی او را محدود نمیسازد و از هرگونه نقص و محدودیتی مبراست و اندیشه درباره او هر چه کوشش نماید، ره به ذات او نخواهد برد. همان گونه که حس، از رسیدن به آن عاجز است فقط عقل میتواند اصل وجود او را اثبات نماید و به مراحلی از اسما و صفات او نایل آید اما هرگونه توصیفی که از ذات خدا بنماید، ساخته خود او خواهد بود.
در خطبه غرای حضرت زهرا سلامالله علیها درباره «حقیقت توحید» چنین میخوانیم:
«و اشهد ان لااله الا الله وحده لا شریک له کلمه جعل الله الاخلاص تأویلها و ضمن القلوب موصولها و انار فی التفکر معقولها الممتنع من الابصار رؤیته و من الاسن صفته و من الاوهام کیفیته.»
گواهی میدهم که معبودی جز خدا نیست خدای یگانهای که شریکی برای او وجود ندارد و شهادت به یگانگی او سخنی است که اخلاص را تأویل آن قرار داده است. درک توحید او در درون تمام دلها قرار داده شده، فکر و اندیشه به نور و عظمت الهی منور گشته. خدایی که متعالی و فراتر از دید چشم است و فراتر از توصیف زبانها است و بالاتر از درک اندیشهها و پندارهاست که به کیفیت ذات او دست یابند.
حاصل کلمات بسیار بلند و عالیتر از فهم بشر عادی این است که در عین حالی که عقل و دل انسانها به طور کلی محروم از حقیقت توحید نیست اما احاطه انسان بر ذات متعالی خداوند امری ناممکن است. به قول صائب تبریزی:
موج از حقیقت گهر بحر غافل است/ حادث چگونه درک نماید قدیم را
دل و اندیشه انسانها با موجی از ظهور حق و تجلی او سر و کار دارند. ابتکاریترین اندیشههای توحید، در قرآن و سخنان اهل بیت عصمت و طهارت نهفته است که خود در بردارنده اصولی بسیار ژرف است از جمله اینکه:
۱- فقط در عالم هستی یک موجود مستقل وجود دارد و آن وجود خداوند است و تمام مراتب هستی از متعلقات آن وجود بیهمتا به شمار میآید.
۲- وحدت خداوند وحدت حقه است نه وحدت عددی.
۳- اساس همه ارزشها و کرامات آدمی در رسیدن به این حقیقت و نفی هر چیزی غیر از خدا به عنوان شریک و در عرض اوست. آنچه جامه هستی به خود میپوشد، از آن کمال مطلق است.
از سراب تکاثر تا حقیقت کوثر
معارف وحیانی قرآن در باب انسان و بویژه زن و احیای کرامت و ارزش انسانی او در بردارنده بزرگترین خدمت به نوع انسان به شمار میآید. اگر بخواهیم بدانیم که قرآنچه تحولی معرفتی در باب انسان و بویژه در باب کرامت و جایگاه تکوینی زن ایجاد کرده است، باید با استفاده از آیات قرآن، دو انسان قبل از اسلام و انسانی که در دامن اسلام پرورش یافته است را با یکدیگر در مقایسه و ارزیابی قرار داد تا فهمید که تفاوت آن دو و نیز محیط و فرهنگی که این دو انسان در آن زندگی میکردند، چقدر است.
سوره تکاثر بیان وضعیت انسان قبل از اسلام است و سوره کوثر که مصداق کامل و بارز آن وجود حضرت زهرا سلامالله علیها است، تمثل انسان جامعی است که به دست دین و فرهنگ دینی ساخته و پرورش یافته است.
اما سراب تکاثری که زندگی انسان قبل از اسلام و وضعیت روحی او را نمایندگی میکند در آن عناصر متعددی که هر یک تخریبکننده و براندازنده کرامت و ارزش انسان است شکل گرفته است که فقط به برخی از آنها اشاره میکنیم:
۱- اصالت تکاثر در قوم و قبیله به گونهای که هر قبیلهای که تعدادش چه زنده و چه مرده از قبیله دیگر بیشتر بود مایه فخر و مباهات آن قبیله محسوب میشد به گونهای که گاهی در شمارش افراد یک طایفه و قبیله و بویژه تعداد مردگانشان کار به رفتن به قبرستانها کشیده میشد که در آن افراد مرده یک قبیله شمرده میشدند با شمارش سنگ قبرها معلوم میشد که حقیقت چیست. این رفتار نشان میدهد که بشر قبل از اسلام چقدر به دور از واقعیت میزیسته است. سرابی که خود در ذهن خود ساخته بود و با آن زندگی میکرد و او را از واقعیت و هویتش و نیز از وصول به کمال حقیقی باز میداشت که قرآن فرموده است: «الهکم التکاثر حتی زرتم المقابر.» اصالت تکاثر قوم و قبیله و مفاخره برخاسته از این سراب ضد واقعیت شما را به گونهای به خود مشغول داشت و از واقعیت انسانی باز داشته است که به قبرستان رفتهاید و سنگ قبرها شمردهاید.
امیرالمؤمنین علی علیه السلام در خطبهای تکان دهنده به این زندگی که سراب توهم بوده و مفاخره به کثرت قبیله و ثروت رؤیای تعیش، پرداختهاند. در ابتدای خطبه شریفه آیه کریمه الهکم التکاثر را تلاوت کرده و سپس چنین فرمودهاند:
«یا له مراماً ما ابعدهُ وزورا ما أغفله و خطرًا ما أفظعه لقد استخلوا منهم أی مدکر و تناوشوهم من مکان بعید أفبمصارع آبائهم یفخرون أم بعدید الهلکی یتکاثرون یرتجعون منهم أجساداً خوت و حرکات سکنت و لأن یکونوا عبرا أحق من أن یکونوا مفتخرا و لأن یهبطوا بهم جناب ذله أحجی من أن یقوموا بهم مقام عزه. (نهجالبلاغه
خطبه ۲۲۱)
شگفتا چه هدف دوری و چه زیارت کنندگان غافلی و چه افتخار موهوم و رسوایی و به یاد استخوان پوسیده کسانی افتادهاند که سالهاست خاک شدهاند آن هم چه یادآوری؟ با این فاصله دور به یاد کسانی افتادهاند که سودی به حالشان ندارند. آیا به محل نابودی پدران خویش افتخار میکنند یا با شمردن تعداد مردگان و معدومین، خود را بسیار میشمرند؛ آنها خواهان بازگشت اجسادی هستند که تار و پودشان از هم گسسته و حرکاتشان به سکون مبدل شده. این اجساد پوسیده اگر مایه عبرت باشند، سزاوارتر است تا موجب افتخار گردند. اگر با مشاهده وضع آنان به فروتنی روی آورند، عاقلانهتر است تا آنان را وسیله فخرفروشی قرار دهند.
جالب است که ابن ابی الحدید معتزلی درباره این خطبهای که فرازی از آن را نقل و ترجمه کردیم، میگوید: «من به کسی که همه امتها به او سوگند یاد میکنند، سوگند یاد میکنم که از ۵۰ سال پیش تاکنون بیش از هزار بار این خطبه را خوانده و هر بار که خواندهام، در درون قلبم لرزش و ترس و موعظه تازهای پدید آمده و در روحم به سختی اثر گذارده و اعضا و جوارحم به لرزه افتاده است (شرح ابن ابی الحدید ج ۱۱ ص ۱۵۳).
۲- در آن سراب ضد حقیقت، بیارزشترین متاع جان و کرامت انسان بود. قرآن داستان دل آزار و مصیبت بزرگ نسلکشی انسان قبل از اسلام را با سوز و گداز مخصوص نقل میکند و حمایت دین و قرآن از بشر مظلوم در این قصه جانکاه معلوم میشود.
در آن زندگی علاوه بر جنگ و غارت و کشتار و خشونت که به پدیده معمولی تبدیل شده و در متن آن نهادینه شده بود، به دلایل مختلف فرزندان خود اعم از پسر و دختر را میکشتند، پسر و دختر را به دلیل مشترک، فرزند پسر را به دلیلی و فرزندان دختر را بیدلیل
یا دلایلی.
اما علت مشترک کشتن پسران و دختران در برههای از تاریخ قبل از اسلام به دلیل پدیده فقر و تنگدستی بوده است و وقتی که بعثت حضرت رسول صلیالله علیه وآله وسلم رخ داد، جزو نخستین دستورات آن حضرت و قرآن مقابله با این حرکت و سنت زشت، خشن و ضد عواطف انسانی بوده است.
خداوند خطاب به آنان فرموده است: و لا تقتلوا اولادکم خشیه املاق نحن نرزقهم و ایاکم ان قتلهم کان خطأ کبیراً (اسراء/ ۳۱)
فرزندانتان را از ترس فقر به قتل نرسانید ما آنها و شما را روزی میدهیم مسلماً قتل آنها گناه بزرگی است.
انگیزه دیگری که علی الظاهر بیشتر دامن فرزندان پسر را میگرفته است، این است که نذر میکردند که اگر تعداد فرزندان به حد خاصی رسید یا حاجت آنان برآورده گردید، یکی از فرزندان را در برابر بتها قربانی کنند. در آیه ذیل به این انگیزه اشاره شده است: قد خسرالذین قتلوا اولادهم سفهاً بغیر علم (انعام/ ۱۴۰)
به راستی کسانی که فرزندان خود را از روی بیخردی کشتهاند، زیانکار شدند.
قرآن در جای دیگر این عمل زشت را یک نوع تزئین شیطان تلقی کرده است:
و کذالک زین لکثیر من المشرکین قتل اولادهم شرکائهم لیردوهم و لیلبسو علیهم دینهم و لو شاء الله ما فعلوه و ما یفترون (انعام/ ۱۳۷)
شریکان عبادت (خدایان باطل) کشتن فرزندان مشرکان را برای آنان زیبا جلوه داده تا آنان را هلاک سازند و دینشان را برآنان وارونه نشان دهند.
از آیات قرآن استفاده میشود که برخی از زنان قریش نیز دستشان به خون فرزندان خود آغشته شده بود. به احتمال زیاد آنان نیز کشتن فرزند را به انگیزه تقرب به بت یا ترس از فقر و تنگدستی انجام میدادند.
خداوند به پیامبر صلیالله علیه وآله وسلم میفرماید این زنان که ایمان آوردهاند هنگامی که برای بیعت نزد شما میآیند بیعت آنان مشروط به شروطی است از جمله اینکه فرزندان خود را نکشند:
یا ایها النبی اذا جاءک المؤمنات یبا یعنک علی ان لا یشرکن بالله سیئاً و لایسرقن و لایزنین و لایقتلن اولادهن (ممتحنه/ ۱۲)
هنگامی که زنان با ایمان نزد تو بیایند و با تو بیعت کنند، برای خدا شریک قایل نشوند دزدی و زنا نکنند و فرزندان خود را نکشند.
اما نخستین عامل کشتن دختران ترس از فقر بوده و عامل دوم اینکه در شبه جزیره عربستان جنگ و درگیری فراوان بود و نمیخواستند دخترانشان به اسارت طرف مقابل در آیند. اما عامل سوم و مهمترین آنها این بود که از وجود فرزند دختر احساس نفرت و ذلت میکردند و قرآن در کشتن دختران روی این انگیزه و عامل تأکید فراوان دارد تا از یک سوی نشان دهد نگاه انسان قبل از اسلام به عنصر زن چقدر منحط و دور از حقیقت بوده است و از سوی دیگر نقش دین در تغییر این فرهنگ منحط و نگاه دین به جایگاه و حقی که دین بر او دارد مشخص شود.
خداوند میفرماید: و اذا بشر احدهم بالانثی ظل وجهه مسودا و هو کظیم یتواری من القوم من سوء ما بشر به ایمسکه علی هونام یدسه فی التراب الا ساء ما یحکمون (نحل ۵۸ – ۵۹)
هنگامی که به یکی از آنان بشارت تولد دختر بدهند چهرهاش تیره شده و خشم خود را فرو میبرد، از بدی بشارت از قوم خود پنهان و متواری میشود و نمیداند که آن نوزاد را به ذلت نگاه دارد یا در خاک پنهان سازد. چه بد داوری میکنند.
قرآن کریم چقدر رسا نگاه انسان جاهلی را به دختر ترسیم کرده است؛ داوری و نگاه او ۱۰۰ درصد برخلاف آن چیزی است که خداوند به عنوان کرامت انسان در نظام آفرینش در نظر گرفته است. چقدر دور از واقعیت میزیسته است و نمیدانسته که در کرامت اصیل انسانی جنسیت هیچ نقشی ندارد و نه تنها زن از مرد عقبتر نیست که در عرصه کسب کرامت در طول تاریخ، بسیاری از آنان از مردان جلوتر بودهاند.
و اما حقیقت کوثر
در مقابل آن فرهنگ و اندیشه منحط و عقب مانده که قرآن در سوره تکاثر به آن پرداخته است، مکتب کوثر و گوهر ناب کرامت و ظرفیت و قابلیت به اوج رسیدن زن تا عالیترین درجه معرفت و منزلت و مقامی است که برای موجود قابل دست یافتن است.
قرآن علاوه بر اینکه با اعطای شخصیت زهرای مرضیه سلامالله علیها به پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم که در سوره کوثر به آن پرداخته است این امکان کلی وصول به آخرین درجه ممکن منزلت انسانی را به وقوع تبدیل ساخت. برای اینکه به همه مردان و زنان راه را نشان دهد که هرکس به قدر تلاش و کوشش خود میتواند به آن دست یابد، ابعاد دیگری از شخصیت زن و نقش او را در پیشرفت انسان و جامعه انسانی تشریح کرده است و از این رهگذر واقعیت کوثر و خیر کثیر این عنصر تفصیل مییابد که در این عناوین تجلی آن را مییابیم.
نقش متقابل و یکسان زن و مرد در تکامل و پیمودن مقامات انسانی
یکی از جامعترین واژههای قرآنی در مورد نقش متقابل زن و مرد و ارتباط انسانی، اخلاقی، تربیتی و تمدن ساز آن دو، این است که قرآن از آن تعبیر به لباس و پوشش کرده است. میفرماید: هن لباس لکم و انتم لباس لهن (بقره/ ۱۸۷) شما مردان لباس و پوشش برای همسرانتان و آنان نیز لباس و پوشش برای شما هستند.
آنچه از واژه لباس و پوشش در مرحله اول تبادر میکند دو چیز است: ۱- حفاظت ۲- زیبایی و تجلی شخصیت انسان. این مطلب در آیه دیگری از قرآن آمده است در آیه ۲۶ سوره اعراف میخوانیم:
یا بنی آدم قد انزلنا علیکم لباساً یواری سواتکم و ریشاً و لباس التقوی ذالک خیر ذالک من آیات الله لعلهم یذکرون.
ای فرزندان آدم ما لباسی که زشتیهای شما را پوشش داده و مایه زیبایی شما باشد فرستادیم و بر شما باد که به لباس تقوا که این نیکوترین جامه برای شماست و این سخنان همه از نشانههای خداست که شاید خدا را یاد کنید.
در این آیه واژه «ریش» که در لغت عرب به معنای پَر است، به کار رفته است. روشن است که پر را برای پرندگان به کار میبرند. پرندگان به طور عام و برخی به طور خاص مانند طاووس تمام زیبایی آنها در پر آنهاست. در نهج البلاغه شریف هم امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمودهاند که تمام جلوهگری طاووس در پَر اوست. (نهجالبلاغه خطبه ۱۶۵)
در مقایسه آیات در مورد رابطه متقابل و متکامل زن و مرد لطیفترین معارف استنتاج میشود و آن این است که هر یک از مرد و زن بدون دیگری امکان ندارد که زیبایی انسانی و معنوی خود را به دست آورد و نیز در اثر این رابطه انسانی همسر با همسر است که معایب و کاستیهایی که در راه وصول به کرامت ایدهآل انسانی وجود دارد، برطرف میشود جالب است که قرآن این رابطه متقابل را حتی در ارتباط با دو انسان کامل یعنی حضرت زهرا (سلامالله علیها) و حضرت علی علیهالسلام البته با لحن و تعبیر دیگری مطرح کرده است. طبق روایات وارده از طریق شیعه و اهل سنت آیات ذیل گرچه ظاهری دارد و ظاهر آن محفوظ است اما باطن آن را بر اهل بیت پیامبر صلیالله علیه و آله وسلم تأویل کردهاند:
مرج البحرین یلتقیان بینهما برزخ لا یبغیان فبای ءالاء ربکما تکذبان یخرج منها اللؤلؤ و المرجان (الرحمن ۱۹ – ۲۲)
اوست که دو دریا را باهم در آمیخت و میان آن دو دریا فاصلهای است که به حدود یکدیگر تجاوز نمیکنند پس کدامین نعمتهای پروردگارتان راای انس و جن انکار میکنید از میان آن دو دریا لؤلؤ و مرجان خارج میگردد.
طبق روایات وارده از طریق شیعه و اهل سنت فرمودهاند منظور از این دو دریا علی ابن ابیطالب و حضرت زهرا سلامالله علیها و منظور از برزخ وجود مقدس پیامبر صلیالله علیه وآله وسلم و لؤلؤ و مرجان امام حسن و امام حسین علیهما السلام هستند.
احیای جایگاه تاریخی زن در قرآن
کتاب بزرگ خدا برای گذار از فرهنگ جاهلی و آشناسازی آن مردم و همه مخاطبان خود تنی چند از زنان بزرگ گذشته را در فرصتهای مختلف مطرح کرده است، از جمله مریم و نیز آسیه همسر فرعون وهمسر ابراهیم علیهالسلام و مادر موسی سلامالله علیه و درباره هر یک لطایفی از معرفت وجود دارد که به تفصیل باید در جای خود مطرح کرد. در پایان این مقاله فقط در مورد همسر فرعون که به عنوان زن نمونه تاریخ در قرآن مطرح شده است، باید گفت که با اراده محکم خود توانست بر محیط شرک و کفر کاخ فرعون پیروز شود و برای همیشه تاریخ ثابت کند که نیروی اراده یک زن به تنهایی تا کجا است. لذا خدا در حق او چنین فرموده است:
ضربالله مثلا للذین آمنوا امرأت فرعون اذ قالت رب ابن لی عندک بیتاً فی الجنه و نجنی من فرعون و عمله و نجنی من القوم الظالمین (تحریم/ ۱۱)
خداوند برای همه مؤمنان (مردان و زنان و نه فقط زنان) همسر فرعون را به عنوان نمونه و سرمشق مثال زده است که گفت خدایا خانهای نزد خود برایم در بهشت بنا کن و مرا از فرعون و قوم ستمگر رهایی بخش.
بر همه زنان با اراده تاریخ درود
*استاد سطوح عالی حوزه
باز هم چون همیشه استفاده بردم . ایشان افتخاری برای کاشان هستند