کاشان نیوز– نامه وارده*:
پیشنهاد میکنم حالا که شکر خدا کارگر و امکانات هست آتیه سازان حافظ چندتا نیروی کارآمد از میدان جهاد انتخاب کند و سقف کوتاه بیمهی طلایی ما را کمی بالاتر ببرد، چون از هر طرف بخواهیم وارد شویم سرمان به سقف می خورد یا به طور کلی بر سرمان آوار می شود… .
۱۴ سال است بازنشسته شده ام و در این مدت سالیانه کلی پول بیمهی تکمیلی می پردازم که در حال حاضر به سالی ۴۸۰۰۰۰ تومان رسیده در طول این سال ها یک ریال هم استفاده نکرده ام تا ۷ مهرماه امسال که دردی ناشناخته دستم را درنوردید و بعد از چندماه معالجه و مراجعه به پزشکان متعدد گفتند درگیری اعصاب بازو و شانه است. دو نوبت فیزیوتراپی ۱۰ جلسه ای نوشتند و دو ام آر آی و دو سه تا نوار عصب که برای یکی از ام آر آی ها نامه گرفتم اما وقتی برای دومی رفتم گفتند سقف شما پر شده و باید ۴۰۰۰۰ تومان هم خودتان بپردازید گفتم جهنم دستم درد میکند میپردازم و بعد از مدتها نسخهها و مخارج هزینه شده را بردم مرکز بیمهی آتیه سازان ابتدا فرمودند بازنشستگان کشوری رادیولوژی ندارند گفتم خوب است حتما چون در پیری احتمال شکستگی استخوانهای دست و پا زیاد است و هزینه ساز این مورد حذف شده. دو نوار عصب و یک ام آر آی را پذیرفتند و رسید دادند. فردا تلفن فرمودند آقای محترم تشریف بیاورید پرونده تان را بگیرید و رسید را تحویل دهید گفتم چرا؟ جواب شنیدم سقف شما پر شده عرض کردم سقف بنده چقدر است؟ گفتند ۵۰۰۰۰۰ تومان گفتم خانم ۱۴ سال است بیمه تکمیلی میپردازم و فقط امسال ۴۸۰۰۰۰ تومان دادهام، این یعنی چه؟ من که تا حالا یک ریال هم استفاده نکردم، یعنی سال به سال، باطل از پارسال؟ گفتند بیایید اینجا توضیح می دهیم… جای تأسف بسیار میماند اگر میشد این سالی ۴۸۰۰۰۰ تومان یا کمتر و بیشترش را برای خودمان در جایی ذخیره میکردند و هنگام نیاز خرج خودمان میکردند ما یک ریال هم هزینهی بیماری نداشتیم به نظر میرسد این سقف کوتاه بیرحمانه زده شده است…
وقتی نگاه میکنی میبینی بانکها و شرکت نفت و گاز و سایر بیمه پردازان حتی پول ویزیت و نسخه را هم پس میگیرند و هزاران امتیاز دیگر دارند چگونه است که این قشر آسیب پذیر و محروم از ابتداییترین امکانات برای دردهای لاعلاجشان هم سقف دارند؟
آخر به چه کسی باید گفت و کدامین گوش شنوا این آتشفشان خاموش درون ما را حس می کند؟ وقتی آدم به اینجای زندگی رسید نیاز به مراقبت بیشتر دارد و هزینهی کافیتر، آیا باید بمیریم یا باید هر سال و هر ماه پول بدهیم و برای خوش آیند آتیه سازان استفاده نکنیم تا بچهی خوب و سربه راهی باشیم؟ دست کم نام بیمه را عوض کنید و اسمی با مسما بگذارید چرا که در سایهی این دیوارهیج آتیه ای ساخته نمی شود، اسمی باشد که دل هم بدان راضی شود مثلا جگر سوزان، دل خراشان، سقف کوتاهان یا چیزی در این مایهها که وقتی چنین اتفاق هایی می افتد شوکه نشویم و دل خوش داریم که خب اسمش جگرسوزان است باید بسوزاند دیگر …
به هر تقدیر (امیدوارم) که در دولت تدبیر و (امید) که شعار آن گوش فلک را کر می کند، امید طبقه ی گسترده ی بازنشستگان فرهنگی که عمری سوختهاند تا چهره های شاخص و نامبرداری از فرزندان این دیار ساختهاند برآورده گردد و دست کم حالا که از لحاظ معیشت و درآمد در پایین ترین نقطه و فرودست ترین مکان هستیم دغدغه های بیمارگونه ی بیماری ها و هزینه های دردآور آن کاسته گردد و این (امید) باشد که کسی ما را وسیلهی تجارت و بازارگانی قرار نمی دهد و از سر مهر و خدمت دفاتر و شعبه های خویش را میگشایند تا آیندهی ما را بسازند و بگذارند سر آرام بر بالین گور فردای نه چندان دور خویش بگذاریم.
خلاصه وقتی دفتر حال و روز خودمان را مرور میکنم یادم میافتد به این مصراع صائب:
دل به جان، آه به لب، اشک به مژگان آید…:
———————-
- سید محمود علوی نیا
نامه وارده . جانا تو سخن ز حال ما میگویی