کاشان نیوز- سعید غفرانی: سوت آغاز بازی که زده شد؛ هیچکس از ۸۰ میلیون ایرانی، به قیمت دلار فکر نمی کرد، هیچکس حواسش به حقوق عقب افتادهاش نبود.همه چشم به صفحهی تلویزیونی دوختند که ۱۱ بازیکن با یتیمترین شکل ممکن پا به گرانترین تورنمت جهان گذاشته بودند.
تیمی که حتی کوزوو از بازی تدارکاتی با آن انصراف داد، اسپانسری برای لباس تنش نداشت و حتی کفشهایش را از پایش درآورده بودند…
چشم به دروازه بانی دوختیم که مثل خیلی از ما روزگار را با کارگری و خیابانخوابی گذرانده بود.
به امید ابراهیمی که یاد گرفته ما برای گرفتن حقمان باید استخوان سینههایمان را بدهیم.
به وحید امیری که هیچگاه از دیدن نجابتش، حتی بعد از لایی جهانیاش به پیکه، سیر نمیشویم.
به میلاد محمدی، بچهی راه آهن که به اوت انداختنش خندیدیم و درک کردیم که فشار تورنمتهای میلیاردی چه بر سر جامعهی تحریم زدهی ما میآورد.
وقتی به اسپانیا گل آفساید زدیم تمام ملت برای چند ثانیه از عصبانیترین مردم دنیا به شادترین کشور جهان تبدیل شدند و جای دانمارک برای چند ثانیه با ایران در خوشحالترین مردم دنیا عوض شد…
ولی افسوس که مثل همهی سالهای اخیر، شیرینی شادی به کام مردم ایران زیاد دوامی ندارد.
وقتی بیرانوند، پنالتی را از کریس بزرگ گرفت؛ نگاه در چهرهاش نشان میداد که ما چقدر له شدهایم تا به این روزگار رسیدیم و وقتی توپ آخر طارمی به کنار تور دروازه خورد، فهمیدیم که این ملت حق شادی ندارد!
باید از پای تلویزیون برخیزد و از همین الان با غمی مضاعف به اجاره خانهاش فکر کند و به جای امید به گلزنی سردار، به سردارانی که برای حضور تانکها در خیابان خط و نشان میکشند، بیاندیشد.
فوتبال میتوانست مثل دست خدای مارادونا در سال ۸۶ و شکست فالکلند یا گل یونس محمود عراقی از کشوری جنگزده به شاهزادگان سعودی در فینال جام آسیای ۲۰۰۷، نوید بخش قلبهای یک ملت غمزده باشد. ولی ثابت کرد که فوتبال هم نخواست که ما یک روز، شاد باشیم.
دیدگاه شما