کاشان نیوز- مرضیه گیلاسی: این روزها همزمان با برگزاری «جشنواره کتاب کودک و نوجوان » در شهرمان نمایش طنز «علاالدین و چراغ جادو» با هنرمندی وحیدرضا صادقپور در حال برگزاری هست که اتفاقا به نحوی هرطور شده تلاش کردهاند تا موضوع این نمایش را هم به کتاب و کتابخوانی ربط دهند!
البته اینکه این نمایش به کتاب و کودک مرتبط باشد، به تنهایی اتفاق بسیار فرخندهایست؛ منتهی اگر قرار است مجبور شویم که این نمایش طنز برای کودکان است و موضوع آن هم کتابخوانیست، کمی ناخوشایند به نظر میرسد.
در اطلاعیههای این نمایش طنز و همچنین در تبلیغات آن و با توجه به اسم و محل اجرا که کانون جوانه ها بود، اینگونه به نظر میرسد که این تئاتر مختص کودکان است تا بزرگسالان!
همچنین در تبلیغاتی که خود بازیگرها در صفحه اینستاگرامی خود دارند، ذکر کردهاند «ویژه بزرگترها و کوچکترها» و تا زمانی که تئاتر را تماشا نکردهاید، تصور بر این است که فرصت خوبیست تا برای تفریح، فرزند خود را به تماشای نمایش شاد و موزیکال ببرید. ولی در بدو ورود به سالن به تدریج متوجه میشوید که به هیچ وجه این برنامه مناسب کودک شما نیست.
در سالن اجرا برای کودکان هیچ جایگاه ویژهای در نظرنگرفته بودند و متاسفانه کودکان بخاطر جثه کوچکتر، برای دیدن سن با مشکل مواجه و شاکی بودند. حتی اگر جابجایی هم اتفاق میافتاد، باز این مشکل مرتفع نمیشد. حالا اگر صرفا مشکل اصلی مکان فیزیکی بود، که شاید با کمی این طرف و آن طرف بردن سر، میتوانست رفع و رجوع شود، منتهی با محتوای متن که پاسخگوی کودک نبود چه میشد کرد؟! کودک نه تنها بسیاری از دیالوگها را نمیتوانست درک کند، بلکه بعضی دیالوگها به شدت برای کودک بدآموزی داشت.
صرف نظر از چنین نقدی که به دست اندرکاران این تئاتر وارد است، میتوان گفت که این نمایش از متن چندان قوی و منسجمی برخوردار نبود و در مقایسه با «داماد خوش شانس»، نمایش قبلی همین گروه، دوگانگیهای زیادی در ادای دیالوگها دیده میشد. گاهی وقتها لهجه به شدت کاشانی میشد و گاهی وقتها کتابی! تماشاگر آنقدر شاهد حرکات و دیالوگهای فیالبداهه در متن بود که به سختی میتوان پذیرفت که متن مسجلی
از این نمایشنامه وجود داشته باشد!
و نهایتا اینطور به ذهن متبادر میشود که اگر تمام دیالوگها بدون لهجه کاشانی ایفا شود و یا اینکه اگر هم با لهجه ایفا بشود ولی مخاطب کاشانی نباشد، تماشای نمایش چندان طنز و خنده دار نخواهد بود! در واقع آنچه که این نمایش را به تئاتری طنز و شاد بدل کرده است همان شیوهی گفتن کلمات با لهجهی کاشانی و عباراتی بسیار مختص لهجه کاشانیست!
نوشتن این نقدنامه برای هنرمندان عزیز و دوست داشتنی شهرم، خصوصا وحیدرضا صادقپور، برایم دشوار بود. چرا که در این وضعیت بحرانزده و بیثباتی اقتصادی حاکم بر کشور میطلبد که شهروندان به بهداشت روان خود هم بها بدهند و چه بهتر که ساعتی با تماشای این نمایش طنز از شدت فشار روانی که بر دوش همه سوار است، کم کنیم. حقیقتا هم قهقهه و خنده از لب تماشاچیان محو نمیشد. این جریان ممتد ادامه دار است و یادداشت حاضر چیزی از ارزش کار این هنرمندان کم نخواهد کرد، اگر که به این چند نکته توجه کافی داشته باشند. کودکان سرمایههای این جامعه هستند که نباید با چنین سهلانگاریهایی آسیب بخورند. امید است باتوجه به اقبال عمومی که این تئاتر و نمایشهای مشابه آن دارند و روش اینترنتی خرید بلیط که برای شهروندان کار را ساده کرده است، نظارت بیشتری بر متن و اجرای نمایشهای کودکان شود. همچنین گروههای تئاتری از یک سری روشهای نادرست در جذب مخاطب حذر کنند تا این اعتماد و اقبالی که از سوی شهروندان به این تیم نمایشی وجود دارد خدشه دار نشود.
سلام نقد جالبی بود من از طرفداران آقای صادقپور هستم. در اینکه هنرمندان شهرمان برای شادی مردم تلاش می کنند شکی نیست اما قبول کنیم که متن قوی برای نمایش کودک نداریم. علاء الدین را ندیدم اما خاطرم هست که در روباه دم زنگوله هم همین طور بود و بعضی بخش ها و دیالوگ های نمایش برای کودکانی که همراهم بودند قابل فهم نبود.