کاشان نیوز-ترانه سادات مسعودی علوی: درد همه وجودش را فراگرفته بود. از چشمانش میشد نگرانی و شادیِ توأمان را خواند. شادمان از اینکه صاحب فرزند دیگری میشود، اما نگرانِ این بود که نکند این بار هم مثل بچههای قبلی قدم نو رسیدهاش بیش از یکی دو سالی عمر به دنیا نداشته باشد.
شایسته گل، عروس غریبه آبادی در انتظار به دینا آمدن فرزندش بود. آرزو داشت در این روزهای سخت مادرش زنده میبود تا همدم لحظات سختش باشد؛ اما او کودک بود که سایه پرمهر مادر از سرش رفته بود. حالا همه دلخوشی اش مسعود همسرش بود و دل به امید داشتن بچههایی که او را از تنهایی درآورند.
عالیه خانم قابله آبادی بود(نفر سوم سمت راست در عکس). زنی بلندبالا، زیبا، آرام و در کارش بسیار استاد بود. دم دمای صبح بود که عالیه خانم بالای سر شایسته گل حاضر شد با تخصصی که داشت بچه را به دنیا آورد؛ اما با چشمانی پر از تعجب به شایسته گل گفت؛ دختر، می دونی یه بچه دیگه هم تو راه داری؟ تو دوقلو باردار بودهای!!!
شایسته گل، با نالههای پیوسته همراه باذوق گفت: جدی میگی عالیه خانم؟ یعنی من دوقلو حامله بودهام و خودم خبر نداشتم! و بعد پرسید حالا بچهها چی هستند؟
عالیه خانم با تلاش زیاد بچهها را به دنیا آورد… صدای گریه دوقلوها خانه را پرکرده بود. زن همسایه که کنار دست عالیه خانم بود سریع رفت توی ایوان خانه و آقا مسعود را باخبر کرد و گفت؛ مژدگانی بده آقا مسعود!!! صاحب دو تا بچه شدی؛ یه دختر و یه پسر. خدا رو شکر هردو هم سالم هستند.!!! آقا مسعود با خوشحالی فریاد زد؛ راست میگی؟ بعد دستهایش را رو به آسمان بلند کرده و خدا را بابت این لطفش شکر کرد و سپس بهآرامی اشکهای شوقی که روی گونههایش سرازیر شده بود را پاک کرد.
عالیه خانم همینطور که بچهها را داخل پارچه سفیدی میپیچید، قربون صدقهشان میرفت و شکر خدا میگفت و از خدا برایشان سلامتی و طول عمر طلب میکرد.
بوی دود اسپند و صدای گریه بچهها و آوای لالایی عالیه خانم حال و هوای خانه آقا مسعود را رنگ و بوی بهار بخشیده بود. عالیه خانم که از این کار فارغ شد به اتاق پذیرایی رفت تا ساعتی کنار شایسته گل و بچهها باشد تا از عادی شدن وضعیتشان مطمئن شود.
خانم همسایه دو استکان چایی و پیاله نقلی به عالیه خانم تعارف کرد تا گلویی تازه کند. عالیه خانم دستی به پیاله برد و رو به شایسته گل، قدمهای نورسیدهاش را تبریک گفت و بعد سر به آسمان بلند کرد و درحالی که ذکر میگفت نقلی به دهان گذاشت.
عالیه خانم از زنان توانمند و تلاش گر آبادی بود چه ایامی که شوهرش زنده بود و چه زمانی که در جوانی سایه شوهر از سرش رفت و ناگزیر بود برای جبران این خلأ بیشتر کار کند تا بتواند شکم ۶ تا بچه قد و نیم قدش را سیر کند. به همین خاطر در کار مشاطهگری هم دستی داشت، کرباس میبافت، کشاورزی میکرد و گه کاهی هم نان موردنیاز خانواده را در تنور گوشه خانه میپخت ولی قابله گری از هنرهای خاص او بود.
شایسته گل رو کرد به عالیه خانم و گفت: خدا بچههات رو بهت ببخشه خیلی زحمت کشیدی. انشاءالله دستت برام خوب باشه و این بچهها برایم بمانند.
عالیه خانم همینطور که داشت موهای سپیدش را زیر چارقد مرتب میکرد گفت: خدا خیلی مهربونه و حتماً بچههات رو بهت میبخشه.
بعد ادامه داد: خدا همه اسیران خاک را رحمت کنه. عمه خانمم اواخر عمرش از من خواست برم کنار دستش و کار قابله گری یاد بگیرم. میگفت: تو دستهای کشیده و بلندی داری، می تونی قابله قابلی بشی.
این شد که بعد از فوت شوهر خدابیامرزم و به درخواست عمهام این کار رو دنبال کردم. خدا رو شکر تا به امروز سر هر زائویی که رفتهام هیچ مشکلی نداشتهام و همه را بیخطر به دنیا آوردهام.بعد گفت: البته یادم نیست تا حالا چند تا بچه رو به دنیا آوردهام.بعد خندید و گفت؛ راستش حسابش از دستم رفته است.
چندین سال قبل که خانه بهداری در شهر تأسیسشده بود به روستاها اعلام کردند خانمهایی که کار قابله گری میکنند حتماً باید مجوز داشته باشند و بدون مجوز حق فعالیت ندارند.
آقا عمرآنکه از آدمهای تحصیلکرده آبادی بود برایم خبر آورد و گفت: عالیه خانم، هر طور هست باید یه روز بروی خانه بهداری شهر تا با تو مصاحبه کنند و مطمئن بشوند در کارت خبره هستی.
تا اینکه بالاخره با نامه شورای روستا به خانه بهداری رفتم. در بهداری درباره شیوه زایمان از من سؤال پرسیدند و گفتند امروز چند خانم برای زایمان داریم و تو باید بچه یکی از آنها را به دنیا بیاوری، این امتحان توست که در صورت قبول شدن به تو مجوز کار میدهیم.
من که اصلاً سواد نداشتم ولی به خدا توکل کردم و به عشق مردم آبادی آن روز در امتحان عملی قبول شدم. چند پزشک تو اتاق زایمان بودند و بر کارم نظارت میکردند. وقتی کارم تمام شد رئیس بهداری به من گفت؛ خانم عالیه اسدالهی، تبریک میگم. اگرچه باسواد نیستی اما از هر تحصیلکردهای باسوادتری و در کارت استادی.
بعد با لبخند رضایت بخشی گفت: من با اطمینان به تو مجوز میدهم چراکه تو بسیار باتجربهای و این بسیار مهم است. بعد از من خواست در بیمارستان شهر به کار مامایی ادامه خدمت دهم اما آسایش زندگی در شهر را قبول نکردم و دوست داشتم هنرم را صرف مردم روستاها کنم.
عالیه خانم همینطور که نقل را دردهانش میچرخاند و خاطرات گذشته را مرور میکرد تا شایسته گل دردهایش را فراموش کند و به وضعیت پایدار برسد یکباره متوجه فریادی شد که از بیرون اتاق بگوش میرسید خودش را به آستانه در رساند دید پسر شاطر عباس نانوای ده پایین بر سرخود میزند و میگوید تو رو به خدا به داد مادرم برس عالیه خانم. مادرم دارد از دست میرود.!
عالیه خانم با دیدن این وضعیت به اتاق برگشت و به شایسته گل و خانمهای همسایه توصیههایی کرد. خم شد، پیشانی شایسته گل را بوسید و از همه خداحافظی کرد و وسایل کارش را برداشت تا خودش را به ده پایین و بر بالین زائویی دیگر برساند.
عالیه خانم بیش از سی سال در سرما و گرما، در روزگار قحطی و ایام ترسالی به مردم آبادیهای مختلف این سرزمین خدمت کرده و فرزندان بسیاری را به دنیا آورده است فرزندانی که شمارش از دستش بیرون است اما خرسند از آنکه همه را سالم به دنیا آورده و دستش برای اهالی خوب بوده است.
اکنون در سال ۱۳۹۹ خورشیدی که بهار به نیمه رسیده عالیه خانم قصه ما سالهاست که چهره در نقاب خاک کشیده است؛ اما هزاران بهار و هزاران زندگی بهاری که به همت این مامای عاشق شکلگرفته است همواره یاد او را زنده نگهداشتهاند. فرزندان این آبوخاک همیشه یاد نخستین آغوش مامایی که با مهربانی و لبخند آنها را در بغل گرفته در خاطر دارند.
پنجم ماه می برابر با پانزدهم اردیبهشتماه که به روز جهانی ماما زینت گرفته فرصت مغتنمی است تا از زحمات و تلاشهای این فرشتگان زمینی تشکر و قدردانی کنیم و بر دستان پرمهرشان بوسه مهر بنشانیم.
خدمت در هر حوزه پزشکی صعب و دشوار است و بیتردید در امر مامایی نیز به دلیل حساسیت شغلی بهمراتب سخت تراست. رویی گشاده، گوشی شنوا، صبر و شکیبایی و مدارای بسیار از ویژگیهای مهم کار در حوزه مامایی است.
این روزها که ویروس جهانشمول کرونا همه را درگیر خود کرده، شایسته است با اکرام از مدافعان جبهه سلامت، پزشکان، پرستاران و کادر درمان یاد کنیم و نیز به ساحت پزشکان مامایی کشور که در این ایام سخت و استرسزا تمام تلاش خود را برای تولد اشرف مخلوقات بکار میگیرند ادای احترام کنیم.//پایان
اجتماعی , اخبار , گزارش , یادداشت
به بهانه روز جهانی ماما
فرشتگانی مهربان، صبور و کاربلد
این یادداست قبل از روز جهانی ماما برای کاشان نیوز ارسال شده بود اما به دلیل اشکال فنی در سایت امکان انتشار آن وجود نداشت ضمن عذرخواهی با دو روز تاخیر منتشر میشود.
لینک خبر:https://kashannews.net/?p=75997
آخرین ارسال ها
-
تاکسی اینترنتی جدید در کاشان
-
نگاهی به نمایشگاه نقاشی “حنانه جالو” در گالری هشت چشمه
-
عنوان بهترین فیلم کوتاه بخش بینالملل جشنواره فیلم «ویلا-د-لیوا» به «کَفَر» رسید
-
رونمایی از پوستر اولین جایزه گردشگری کاشان
-
رونمایی پوستر نخستین جایزه گردشگری در کاشان پنجشنبه 24 آبان برگزار میشود
-
در خبر آمده!
-
آزادراه کاشان-قم از بخش خصوصی به دولت واگذار میشود
-
پنجره دانایی!
-
سهم آیندگان از میراث دینی، فرهنگی و تاریخی را نابود نکنید
-
ابوالفضل زارع سرپرست شهرداری کاشان شد
آخرین ارسال ها
آخرین ارسال ها
-
تاکسی اینترنتی جدید در کاشان
-
نگاهی به نمایشگاه نقاشی “حنانه جالو” در گالری هشت چشمه
-
عنوان بهترین فیلم کوتاه بخش بینالملل جشنواره فیلم «ویلا-د-لیوا» به «کَفَر» رسید
-
رونمایی از پوستر اولین جایزه گردشگری کاشان
-
رونمایی پوستر نخستین جایزه گردشگری در کاشان پنجشنبه 24 آبان برگزار میشود
-
در خبر آمده!
-
آزادراه کاشان-قم از بخش خصوصی به دولت واگذار میشود
-
پنجره دانایی!
-
سهم آیندگان از میراث دینی، فرهنگی و تاریخی را نابود نکنید
-
ابوالفضل زارع سرپرست شهرداری کاشان شد
دیدگاه شما