کاشان نیوز-علیرضا توحیدی: الف ) حدود بیست سال قبل خبر رسید که قرار است صنعت فولاد در جاده عباسآباد به سمت کویر احداث شود.
آن روزها اطلاعات مردم و حتی فعالان توسعه آران و بیدگل از فولاد اندک بود. کلمههایی مثل ذوبآهن اصفهان و فولاد مبارکه برای آنها جاذبه داشت.
فکرهایی در ذهن آنها بود که این کویر بیسروصدا باید آباد شود. پادگآنهم آمد.
مردان سادهدل توسعهخواه کویر، فرش قرمز جلو صنعت فولاد انداختند. برق به آنجا رفت. مجوز برداشت آب از منابع زیرزمینی صادر شد.
برخیها همدلشان خوش بود که در فولاد نفوذ دارند؛ اما صنعت فولاد کویر توسعه چندانی برای آران و بیدگل نداشت. اشتغالزایی شرکت در برابر صنعت فرش ماشینی تقریباً هیچ بود.
تریلیهای فولاد آسفالتهای شهر را خراب میکردند و چیزی جز سروصدا و آلودگی هوا به ارمغان نمیآوردند. مهمتر از اینها دریاچهای از آبسیاه و آلود در مجاورت شرکت به وجود آمد که هر چه فعالان محیطزیست به آن پرداختند مسئولان شرکت کمتر شنیدند.
اما در یکساله اخیر خبری نگرانکننده شنیده میشود قرار است شرکت فولاد که اینک فقط به نورد فولاد میپردازد دستگاههای ذوب نیز راهاندازی نماید. آنهایی که اندک آشنایی با صنعت ذوب دارند میدانند ذوب یعنی آلودگی محیطزیست.
ب ) در خرداد سال ۹۲ سایت خبری قدس آنلاین گزارشی از شهر اصفهان منتشر کرد که باعث نگرانی مسئولان دیار نصف جهان شد: حال شهر خوب نیست. اصفهان بیش از هشت هزار بیمار اماس دارد!! بیشتر بیماران در مناطق نزدیک به ذوبآهن و فولاد مبارکه هستند.
پزشکان نیز با خانوادههای بیمارآنهمصدا شدند. آنها میگفتند: چرا استان محروم و فقیر سیستان و بلوچستان که برخی از مردمانش از برکههای کثیف آب مینوشند سیصد بیمار اماس دارد و باغ شهر اصفهان که پارکها و فضای سبزش شهرت جهانی داشته و ازلحاظ امکانات بهداشتی سرآمد شهرهای دیگر است ۲۶ برابر محرومترین استان بیمار اماس دارد!! پاسخ مسئولان ذوبآهن شفاف و ساده بود.
اول اینکه اثبات کنید آلودگی ذوبآهن در بدن بیمار وجود دارد و دوم اینکه مگر میشود کارخانهای با دهها هزار کارگر را تعطیل کرد!!
اما اماس چیست؟! بیماری عصبی – حرکتی که فرد اندکاندک از حرکت دادن دستوپا ناتوان میشود و قدرت حرف زدن و دید خود را از دست میدهد. بیماری اماس درمان ندارد و با داروهایی گرانقیمت کنترل میشود.
ج) شهر آران و بیدگل با اصفهان قابلمقایسه نیست. اصفهان باغشهری است که قدم زدن در آن شادی و نشاط به همراه میآورد. صدها سال است اصفهانیها آب را از سرچشمههای زاگرس به شهر آوردهاند تا هم اصفهانی سر سبزی داشته باشند و هم در انتها فاضلاب صنایع خود را در آن بریزند تا از شهر دور شود.
آران و بیدگل در منطقهای بیابانی واقعشده است که اگر در فصل تابستان ۲ روز شهرداری با تانکر به درختهای تب کردهاش آب نرساند چیزی از سرسبزی در این شهر باقی نمیماند؛ بنابراین آران و بیدگل شهری مظلوم و بیدفاع است.
د) ذوبآهن اصفهان در ۵۰ کیلومتری شهر اصفهان قرار دارد. بااینوجود گاه خبر میرسد شهر اصفهان آلودهترین شهر کشور است؛ و خبر میرسد بیماریهایی مثل اماس و سرطان در آن به نحو چشمگیری بیشتر از سایر نقاط است؛ اما قرار است شرکت فولاد در بیست کیلومتری آران و بیدگل ذوب بزند!!! بهراستی چرا مسئولان اصفهانی اینقدر علاقهمندند ذوب فولاد در این منطقه کویری آغاز به کار نماید؟!
ه) اصفهانیها توجه خاصی بهسلامتی مردمان این شهر دارند. آب آشامیدنی اصفهان از سد زایندهرود تأمین میشود. آبی سالم که از آب شدن برفهای کوههای بختیاری در منطقه چادگان انباشته میشود. از تصفیهخانهها میگذرد و به مصرف آشامیدن میرسد.
بیشتر آبهای مصرفی شهروندان آران و بیدگل از چاه به دست میآید. آبی که نمک و گچ و املاح دیگری دارد. به همین دلیل بسیار از مردم به سراغ دستگاههای تصفیه آب میروند؛ اما آیا میشود از صنعتی در آران و بیدگل حمایت کرد که بیست سال است فاضلابش وارد آبهای زیرزمینی میشود و قرار است با احداث واحد ذوب ضربات بیشتری بهسلامت آب آشامیدنی آران و بیدگل بزند؟!
و) آران و بیدگل صدها شرکت فرش دارد. صنعتی بدون دودکش و بدون فاضلاب. صاحبان این شرکتها از بین مردمان شهر برخاستهاند و در دو سه دههی اخیر دهها مدرسه و مرکز درمانی ساخته و در کارهای خیر پیشگام بودهاند. چه لزومی دارد برای شهری که بیکاری در آن بسیار اندک است به دنبال آوردن صنایع آلایندهای مثل ذوبآهن باشیم!!!!
ز) طبق قانون صنایع آلاینده باید خارج از شهر باشند. شرکت فولاد در خارج از محدود شهر آران و بیدگل است؛ یعنی هیچ عوارض و فایدهای از این شرکت نصیب آران و بیدگل نخواهد شد. ذوب یعنی آلوده کردن شهر با مزایای هیچ!!
ح) آران و بیدگل شهر زیارتگاههای بزرگوار است. شهر بافت تاریخی، شهر جاذبههای گردشگری مثل دریاچه نمک، ریگ بلند، شهر زیرزمینی نوشآباد. آلوده کردن شهر یعنی ایجاد لکهای سیاه در سند گردشگری شهرستان.
ط ) در بیستوچند سالی که شرکت فولاد در نزدیکی آران و بیدگل مستقرشده است همواره دارای آلایندگی محیطزیستی بوده است. دریاچه فاضلاب این شرکت سالهاست در مجاور شرکت به آلوده کردن آبهای زیرزمینی میپردازد. تذکرات هیچ فایدهای ندارد و توانی هم برای تعطیل کردن شرکت وجود ندارد. اکنون شرکت فولاد میگوید ما برای ذوب فیلتر میآوریم آیا با این بدعهدی بیستساله، ما باید وعدههای آنها را باور کنیم؟!
ی ) صنعت ذوب آنهم در کویر زیانهای بسیاری دارد از برداشتن آبهای زیرزمینی تا آلوده شدن خاک و آب با فلزات سنگین. به همین دلیل فولادیها چند سالی است با راهبردهایی درصدد زمینهسازی برای احداث ذوب در آران و بیدگل هستند. از نصب پرژکتور و تغییر نام ورزشگاه جهانپهلوان تختی تا استخدام برخی از فعالان رسانهای، کمک به برخی از محلات برای احداث زمین چمن مصنوعی، برگزاری همایش پیادهروی به سمت فولاد و دادن کیک و شکلات و جایزه.
بااینهمه مردم فهیم آران و بیدگل بهخوبی میدانند که استقرار صنعت ذوب یعنی آلودگی آبوخاک و هوا. استقرار ذوب یعنی ارسال دعوتنامه برای بیماریهای سخت. ما شاید بتوانیم از حق خود بگذریم اما آیا در برابر نسلهای آینده مسئولیت نداریم؟!!
حرف آخر ) آران و بیدگل شهر شریفی است. شهر ایثار، شهر قرانی، شهر شور حسینی، شهر نیکوکاران، شهر سرداران شهید. مردم این شهر مخالف توسعه ایران اسلامی نیستند؛ اما صنعتی مثل ذوبآهن را در کنار دریا یا رود میسازند تا بتوانند از آب فراوان استفاده کند. آیا آران و بیدگل آب دارد؟! آیا درست است آب را از سفره این مردم شریف برداریم و بهجای آن فاضلابی کثیف را در سفرههای زیرزمینی بریزیم.؟! از امامجمعه ارجمند شهر انتظار میرود از سلامتی این مردم ولایی و شهیدپرور دفاع نماید. به فرماندار، شورای اسلامی شهر و ریاست اداره محیطزیست یادآور میشویم مهمترین وظیفهی آنها حمایت از آران و بیدگل و شهروندان آن است.
دیدگاه شما