کاشان نیوز – جعفر پیوسته کاشانی*: سوم اسفند سالروز کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ است که به صدارت و سپس سلطنت رضاشاه انجامید. از ۱۰۱ سال پیش این سؤال همچنان مطرح است که عامل اصلی کودتا سید ضیاءالدین طباطبایی بود یا رضاقلدر؟
یکی مجری سیاسی بود و دیگری نظامی؟ یا کودتا را سید ضیاء سامان داد و پس از سه ماه رضاخان با زیرکی از دست او گرفت و خود بر اوضاع مسلط شد و سید ضیاء را کنار زد و دولت انگلستان را نیز در برابر عمل انجام شده قرار داد؟
دوران آشفتهای که هنوز با گذشت ۱۰۱ سال از وقوع آن جزء پر رمز و رازترین برهههای تاریخ معاصر ایران بشمار میآید و همچنان زوایای مجهول و مرموز آن باقی است.
اما چیزی که از نگاه مورخین و تاریخپژوهان مهم و قابل استناد است نقلقولها و بیان خاطرات رجال سیاسی و صاحبمنصبان حکومتی ست.
دکتر مصدق، در بخشی از نطق خود خاطرات خود از شب کودتا را چنین نقل میکند: «شب سیم حوت ۱۲۹۹ سیم تلگراف شیراز و تهران قطع شد و قریب ۳ روز کرسی یکی از ایالات مهم از مرکز بیخبر بود و هرکسی این پیشآمد را بهنوعی تعبیر میکرد تا اینکه پرده از روی کار برداشته شد. تلگراف سلطان احمدشاه به این شرح رسید: از تهران به شیراز – شب ششم حوت – حکام ایالات و ولایات درنتیجه غفلت کاری و لاقیدی زمامداران دورههای گذشته که بیتکلیفی عمومی و تزلزل و آسایش را در مملکت فراهم نموده ما و تمام اهالی را از فقدان یک دولت متأثر ساخته بود مصمم شدیم که با تعیین شخص لایق خدمتگزاری که موجبات سعادت مملکت را فراهم نماید به بحرانهای متوالیه خاتمه دهیم بنابراین به اقتضای استعداد و لیاقتی که در جناب آقای سید ضیاءالدین سراغ داشتیم اعتماد خاطر خود را متوجه به معزیالیه دیده ایشان را به مقام ریاست وزرا انتخاب و اختیار تامه برای انجام وظایف خدمت ریاست وزرا به معزیالیه مرحمت فرمودیم. شهر جمادیالآخر ۱۳۳۹»
کودتای انگلیسی بود
روایت غالب از واقعه سوم اسفند این است: «کودتا دستپخت انگلیسیها بود. رضاخان خودش کودتا نکرد، بلکه انتخاب شد.
انگلیس برای اینکه بتواند به اهداف و خواستههای خود برسد، درصدد بود دولتی تحت نفوذ خود داشته باشد. این حکومت بایستی قوی و فعال باشد و ارتشی نیرومند داشته باشد تا به حکومتهای ملوکالطوایفی خاتمه داده و حکومت خود را به کل کشور بسط دهد.
حکومت جدید میبایست دستنشانده انگلیس باشد و عمرانیها و آبادیهایی در شهرها ایجاد کند و به نفوذ ایلات و عشایر خاتمه دهد و راهآهن شمال به جنوب را تعمیر و ایجاد کند.
این درواقع کل سیاستی بود که موجب شد کودتای ۱۲۹۹ اتفاق بیفتد. انگلیسیها برای پیدا کردن این فرد نیرومند هم تلاش بسیاری کردند تا اینکه «اردشیر ریپورتر» را که ایرانیالاصل بود اما تابعیت انگلیسی داشت و خبرنگار هم بود، مأمور کردند این فرد را پیدا کند که او نیز درنهایت رضاخان را پیدا کرد.
رضاخان تا آن زمان در نیروهای قزاق بود؛ بنابراین اردشیر، رضاخان را انتخاب و به آیرونساید معرفی کرد». برخی اما این روایت را قبول ندارند و میگویند: «اینکه عدهای معتقد هستند کودتا ۱۲۹۹ را رضاخان به وجود آورد، اشتباه است. درواقع این سیدضیاء بود که کودتا را به وجود آورد».
کودتای ایرانی بود
لطفالله آجودانی، پژوهشگر تاریخ نیز میگوید: «در آثار هوشنگ صباحی و سیروس غنی آمده است که زمانی که بین رضاخان و سیدضیاء اختلاف درمیگیرد، رضاخان خطاب به سیدضیاء میگوید افسران من به من میگویند که ما قیام نکردهایم تا بار دیگر زیر بار صاحبمنصبان انگلیس و روس قرار بگیریم.
نورمن بعد از اطلاع از این تنش و درگیری میگوید برخورد سردارسپه با افسران انگلیسی بسیار نگرانکننده است و مدام از اختیارات آنها کاسته میشود. همچنین آرنولد ویلسن هم میگوید سردارسپه سخت مخالف هر خانی است که دوست بریتانیاست».
حسین مکی سیاستمدار. مورخ و دوست دکتر مصدق، در جایی میگوید که وضعیت ایران در آن زمان بحرانی بود و همه ازجمله مدرس به این نتیجه رسیده بودند که نیاز به کودتاست. با توجه به عشایری بودن جامعه آن زمان، اکثر افراد مسلح بودند و نیاز به نیروهای دیگر نبود.
ملکالشعرای بهار و چند منبع دیگر هم آوردهاند که مرحوم مدرس به خود من گفت رضاخان قبل از اینکه کلنل اسمایس سراغ او برود، در فکر کودتا بوده است؛
بنابراین تنها ایرانیان بیگانهپرست نبودهاند که قصد کودتا داشتهاند.
موضعگیری علما درباره کودتا نیز درخور توجه است؛ علما یا ساکت بودند یا برخی حتی حمایت تلویحی کردند. آقای مدرس نیز در جلسه استیضاح رضاخان میگوید رضاخان را مضاری است و فوایدی و منِ مدرس بهصراحت میگویم فواید او بیش از مضرات اوست.
در کتب رسمی آموزشوپرورش متأسفانه نطق مدرس را گزینشی آوردهاند«سیدضیاء و رضاخان هر دو ناسیونالیست و هر دو ضد بلشویک بودند و با سوسیالیسم ارتباطی نداشتند. وجه ظاهراً انقلابی این کودتا برخلاف کودتای ۲۸ مرداد- در این بود که به نسبت حرکتی از پایین بود نه از بالای جامعه.
سیدضیاء یک روشنفکر ناسیونالیست بود که به همکاری با انگلیس اعتقاد داشت؛ یعنی گمان میکرد با کمکهای مالی و فنی انگلیس میتوان دست به توسعه اجتماعی و اقتصادی زد. رضاخان هم قزاق جاهطلبی بود که در حدود شعور خودش میخواست مملکت را سروسامان دهد؛ اگرچه اصول ایدئولوژی ناسیونالیسم ایرانی را بعدها افرادی مانند تیمورتاش، داور، بهرامی و… به او آموختند.
خسرو معتضد به نقش کمونیستها اشاره میکند و میگوید: کمونیسم مانند دیواری آهنین دورتادور اروپا کشیده و گسترش مییابد. ازاینرو یک نگرانی برای انگلیسیها و اروپا به وجود آمد. احسانالله خان و کمونیستها نقش مهمی در جلو افتادن کودتا داشتند. احسانالله خان و بلشویکها در حال نزدیک شدن به تهران بودند، درنتیجه کودتا از سوی انگلیسها در تهران سریعتر شکل گرفت».
محمدحسن رجبی پژوهشگر تاریخ معاصر در همایشی که سال پیش در صدمین سالگرد کودتا برگزار شد، گفته بود: «عوامل کودتا بهگونهای حرکت کردند که یهودیهای مستقر در اروپا طراحی کرده بودند. کودتا و سلطنت رضاخان در ایران در راستای برنامهریزیهای صهیونیستها به وجود آمد.
بر اساس مندرجات صهیونیستها در دوران احمدشاه قاجار، رجال آن دوره ازجمله رضاخان از فعالیتهای صهیونیستها اطلاع داشتند و در جشنهای صهیونیستها شرکت میکردند.
منابع:
جستارهایی از تاریخ معاصر ایران
. مقالات کودتای سوم اسفند. رضاخان. خاطرات و یادداشتهای تاریخی
– – –
*پژوهشگر مطالعات تاریخ معاصر ایران
دیدگاه شما