کاشان نیوز-محمود ساطع نویسنده و فعال فرهنگی طی یادداشتی که برای کاشان نیوز ارسال کرده، آورده است:
نخستین یادآوریهای سیاسی در نهاد خودآگاه ما به کدام سالها میرسند؟ یادآوری و پرتوافکنی به آنها چه کمکی به ما میکند؟ ما بهعنوان یک سوژه/ ابژهی یادآور یا نویسا، چه رهیافت و مؤخرهای را فرامیخوانیم؟ آیا یادآوریهای ما با خوانشهای رسمی در نظام قدرت، همخوان است؟ اگر با روایتهای سیستمی موجود، تفاوت وجودی یا ماهوی دارد، دلایل آن چیست؟ این یادآوریها زمینهساز کدام تعامل یا انفکاک میشوند؟ اینها، سلسلهای از سوالاتیست که امر یادآوری را برای ما مهم میسازند.
این خود پُرسشگری، مرا به یادآوری از رخدادهای سرزمینم میبرد که بیش از هر پدیدهای با سیاست و امر سیاسی گره خورده است و نیز به خوانشی از شرایط موجود که میتواند با خوانشهای دیگر همخوان یا ناخوان شمرده شود.
این دههها؛ از سالهای کودکی و کارتونها و اسباببازی بچهها تا مدرسه و صبحگاه و نمازخوانیهای بهاجبار یا اختیار آن تا دانشگاه و محیطهای کاری و اقتصادی، هم حوزههای فرهنگی و فراغت، سینما و تئاتر و ادبیات، همهجا و همهچیز، تابع سلطهی بیحدوحصری از ایدئولوژی نظام انقلابی بوده که با نوعی از قرائت فقیهانه از دین همراه شده است. وقوع جنگ، بحرانهای اقتصادی و مقابلهی مستمر با قدرتهای جهانی، حفظ وضعیت موجود، ولو با حذف مخالفان و منتقدان، هزاران هزار روایت و خاطرآوری متعدد و متنوع را در ما برمیانگیزاند. یادآوریهایی که بیگمان در ما و میان ما، همخوان و برخوان نیست و بسته به نزدیکی و دوریمان به نهاد قدرت، نزدیکی و دوریمان به اتفاقات و حوادث و یا بسته به دید، تجربه، دانش و دانستگیهامان، متغیر، متفاوت و متکثر شده است. تکثری که در خلأ و فقدان گفتگوگرایی و زیستمداری، سبب خودمداری و موجب جدایی و انفکاک بیشتر ما از همدیگر میشوند.
تمام این گذشتگیِ و سالهای سبز و بنفش و سیاه از رویدادها، رخدادها، نابرابریها، کاستیها، نظارتها، دخالتها و هر آنچه عامل اعتراض، اغتشاش، نافرمانی مدنی و چه و چه بدانیم، انباشتگی یافته، بر مای فردی، گروهی و جمعیمان اثر گذاشته و به شکل نامحسوسی به اتفاقات و تظاهرات سیاسی ماههای اخیر رسیده است.
صرفنظر از آنکه ما کدام سوی حادثه ایستاده باشیم، خود حامل چه باور و پنداشتی باشیم و جنبههای یادآوری ما چگونه باشد، آنچه احتمالاً مهم به شمار میآید؛ مواجههی منطقی و نه صرفاً دشمنپندارانه با اشتباهات بیشمارمان است. اشتباهاتی که بیش از هر چیز، متوجهی نظام سیاسی موجود بوده و در پیدایش چنین وضعیتی، عامل اصلی پنداشته میشود. اگرچه سهم نهادهای علمی، دانشگاهی، هم نخبگان فرهنگی و اجتماعی، هم مخالفان و منتقدان در پیدایش آن کم نبوده و نخواهد بود. ازجمله کشته شدن کودکان و نوجوانانی که در تاریخ سرزمینمان به یادها خواهد ماند. مرگامرگی که این روزها نیز وجوه نمادین و جنبههای به خاطر آوری آن، درون واژههای بسیاری نهفته و حتا فراز آسمان به خدای رنگینکمانها نیز رسیده است.
جامعهای که در چند دههی اخیر، امکان زیست و همگرایی یا واگرایی احترامآمیز اعضای آن به دست نیامده، آرام آرام به نسلی میرسد که هیچ امکان و داشتهای برای بهبود شرایط زیستی خود متصور نیست. نسلی که برای به دست آوردن وجوه زندگی دلخواهش با کشته شدن به دست خودی، پا به عرصهی مناسبات سیاسی میگذارد و چهبسا، فرداها همان آزموده را بیازماید که نسل پیشتریاش آزموده است.
برای رهایی از این چرخهی مکرر، آنچه این روزها ضروری دانسته میشود، همانی نیست که الزاماً ما بدان اندیشیده و ضروریاش میپنداریم. حفظ حاکمیت موجود و شعائر آن همچون «استقلال، آزادی، جمهوریت و اسلامخواهی» به دلایل بسیاری ازجمله نافرجامی کنش در برابر ایده، جای خود را به خواستههای دیگری در نسل دیگری داده است. این نسل نوظهور، نظام یادآوریهای گذشته را یکسو نهاده و جویای به دستآوری پندارهای نوبنیاد خویش شده است.
«زن، زندگی، آزادی» و نیز «مرد، میهن، آبادی» اساسیترین پندارهای برساختهی این نسل است که هرروزه آن را فریاد میکشد یا به سرودی یا ترانهای بر میخواند. خواستهای که برای یافت و به دست آوریاش به جان میکوشد. در این انگارهها و کلیدواژههای خواستاری، هیچگونه نگرش سیاسی، مذهبی، یا قومی خاصی نهفته نیست و نوعی دادخواهی نهفته از شرایط موجود نیز در آن به چشم میخورد. به انضمام حقوق نخستینی چون حق زندگی و حق برخورداری از موهبت آزادی. حقوق نخستینی که در قانون اساسی موجود نیز به رسمیت شناخته شده اما راه دستیابی به آن هموار نیست.
اگر این گزاره _ روایتهای پنداشتی، احتمالاً منطبق با واقعیت، یا بخشی از واقعیت موجود باشد، گمان دارم رسیدن به هر نوع رهیافت احتمالی؛ از عهدهی یک فرد، یک نام، یک گروه و حتا دایرهی قدرت بیرون است. شاید ضروریست فضایی متکثر از مجموعهی معاصرین پدید آید و با حذف قوای انتصابی و مرجعسالار، جامعهای با قوانین دیگرگون بنیاد گذاشته شود.
گمان میرود زیستمداری، انسانمداری و شهروندمداری میتواند کنشهای فراگیر تعاملی را جایگزین آوردگاههای تقابلی و تقلیلگرا گرداند. اتفاقی که پذیرش آن از سوی نهاد قدرت و نظامهای وابسته به آن، امر خطیر یادآوری به جنبههای سیاسی را برای این روزها و آیندگان، خوشگوار خواهد کرد.
۱) تیتر از کتاب ادبیات من، نوشتهی سدونی اسمیت، جولیا واتسون، برگردان رویا پورآذر، نشر اطراف است.
دیدگاه شما