کاشان نیوز ــ جابر تواضعی: در سال های ۷۸ تا ۸۱ با تحمل چندین سال اجاره نشینی، صاحب خانه جدیدی شدیم در حوالی بلوار الغدیر. موقع ساخت خانه دانشجو بودم و به اقتضای زمانی که کاشان بودم، سعی میکردم کمک حال پدر باشم. چه در ایستادن پای جماعت بنا و کارگر، چه دنبال کردن مسائل اداری مربوط به زمین.
زمینی که ما خریدیم، از همان اول کار یک مسأله اداری ویژه –بخوانید یک گرفتاری ویژه – هم داشت؛ باید برای ساختش از میراث فرهنگی هم اجازه میگرفتیم. در مراجعه به این اداره متوجه شدم زمین ما دقیقاً روی خطی واقع شده که یک آقای مهندس شیر پاک خوردهای به عنوان حریم دو و سه سیلک روی نقشه کشیده است.
یعنی چی؟ یعنی اینکه یک طبقه بیشتر نمیتوانستیم بسازیم و ارتفاع ساختمان ما از حد مشخصی نمیتوانست بیشتر باشد. ساخت یک طبقه هم برای آن مساحت و موقعیت اصلاً مقرون به صرفه نبود. حداقلش این بود و هست که برای اینکه زیرزمین هم نور داشته باشد و مسکونی باشد، آن را کمتر گود میکنند و بعد جریمهای چیزی میپردازند و تمام. حالا ما غیر از آن جریمه عمومی با جایی به اسم میراث فرهنگی هم طرف بودیم.
هنوز مهندس «امینیان» بازنشسته نشده بود. یادم هست که مسئول این ماجرا در میراث فرهنگی، بزرگواری بود به نام مهندس «امامی» که هر کجا هست خدا به سلامت داردش. مذاکره عادی بین ما به جواب نرسید و کارمان به داد و بیداد هم رسید. از این جا به بعدش دیگر خیلی یادم نیست.
کاری نداریم که تمام هنرمان جفت و جور یکی از طبقات بوده و بعد از حدود پانزده سال از عهده تکمیل طبقه پایین برنیامدهایم. ولی کات بزنید به زمان حال و این که تنها خانه دوطبقه محله ما –که تازه یک طبقهاش هم حالت زیرزمین دارد- همین خانه ما است. بقیه حداقل سه طبقه ساختهاند و هیچ اتفاقی برای هیچ کدامشان هم نیفتاده.
از این جا میخواهم بزنم به صحرای کربلای خود سیلک و تمام اتفاقاتی که در این چندساله در حریم یکش افتاده و همه کم و بیش میدانیم. آزاد نشدن حریمش و ساخت و سازهای بیجایی که نمادش خانهای است سربه فلک کشیده.
من نمیدانم شما با دیدن این خانه/ ساختمان/ قصر یا هرچی که اسمش را بگذاریم، چه حسی بهتان دست میدهد. ولی اولین واکنش من ستایش حس هنردوستی صاحب آن است. یک لحظه فکر کنید چندتا آدم حاضرند چشمانداز و ویوی ساختمان باعظمتشان رو به یک تپه خاکی بیریخت و قواره باشد. این نیست مگر این که شما آدم هنرشناس و میراث دوستی باشید و ارزش ذاتی این تپه خاکی بیریخت و قواره را بدانید.
دیگر این که فکر میکنم این قصر باعظمت قطعاً تفاوتهایی با لوبیای سحرآمیز دارد؛ نمیشود امروز آن را کاشته باشند و فردا این قدر قد کشیده باشد. دیگر این که این ساختمان برای ساخته شدن به پیشنیازها و مجوزهایی احتیاج داشته و انشاء ا… مسئولین امر با توجه به ضوابط و قوانین این مجوزها را صادر کردهاند.
تشخیص این که کی مجوز ساخت داده، کی مجوز آب و برق و گاز و تلفن و بقیه انشعابات را داده کار سختی نباید باشد. ما این قدر ملت باهوشی هستیم که بفهمیم چندین دکل از بیتالمال کشورمان کم شده و بهزودی زود میفهمیم کی این منارها توی کدام چاه چال کرده. پس اینها را هم میتوانیم بفهمیم.
دیگر این که زمان ساخت این ساختمان قطعاً بعد از اوایل دهه ۸۰ و خانه پدر بزرگوار است. پس آن نقشه تعیین حریم یک و دو و سه قطعاً در میراث وجود داشته. اما چرا به آن توجهی نشده، خدا میداند.
عرضم این است که به همه واکنشهایی که نسبت به تعرض به سیلک انجام میشود احترام میگذارم و به عنوان یک علاقهمند و دوستدار میراث فرهنگی از آنها حمایت میکنم؛ با همان نگاه حداقلی که این خشت و آجرها میتواند وسیله کسب درآمد باشد. اما واقعاً نمیشود معلوم کرد کی باعث و بانی ایجاد این ماجرا بوده؟ کی مجوز داده؟
اگر این ساختمان به عنوان نماد بیحرمتی به حریم سیلک غیرمجاز ساخته شده، چه رویکرد و نگاهی در دستگاه قضایی حاکم است که در جدال حقوقی میان صاحب قصر و اداره میراث فرهنگی، بر سر آقای میم آب توبه میریزد و میراث را با نامهای که به دست چپش میدهد بیرون میفرستد؟ پیشبینیاش سخت نیست زمانی که جامعه جهانی ما را به بدی قضاوت کند که چرا نتوانستهایم از این میراث جهانی پاسداری کنیم.
با هرجور همدلی و وحدتی برای حفظ و صیانت از سیلک به عنوان یک میراث جهانی موافقم. ولی گمان میکنم در این داستان بدجوری داریم بازی میخوریم. با خبرهایی که هراز چندی از سوی مسئولان درباره حمایت از سیلک منتشر میشود، با اخبار سازمانهای مردمنهاد حامی، با قولهای گاه و بیگاه برای آزادسازی حریم، با شعارهای گروههای واقعی و مجازی حامی میراث فرهنگی و … داریم کمکم نسبت به اصل موضوع بیحس میشویم.
اینطوری پیش برود بعید نیست زمانی برسد که تپه سیلک طفیلی کاخ فلانی و بهمانی بشود و آن را به مجاورتش با عمارتهای سربه فلک کشیده بشناسند. دور از انتظار نیست که داد و قال ما دوستداران فرهنگی، لکه ننگی باشد برایمان که چرا نگذاشتهایم این عمارت باشکوه درست ساخته شود. کی میداند صاحبان خانههای تاریخی کاشان که حالا بخشی از آبروی این شهر هستند، در زمان خودشان با چه مرارتها و حرف و حدیثهایی روبه رو شدهاند؟
۱۳ شهریور
دیدگاه شما