کاشان نیوز-عباس شافعی: کمتر شهروند کاشانی را میشناسم که نامش را نشنیده باشد نه بخاطر اینکه پزشک است و شاید دور از جان شما بخاطر بیماری گذرش به مطب او افتاده باشد نه، نه اصلا اینطور نیست، او بیش و پیش از آنکه پزشک باشد همراه و همدم مردم شهرش است از مردم کوچه و بازار گرفته تا مسئولین رده بالای شهر؛ میگوید پزشکی یک تعهد است تعهدی که ظهور و بروز آن در رفتار اجتماعی پزشک تجلی میکند، میگوید من یک وسیله هستم بیماری که به سراغ من میآید بخاطر آبرویی است که خدا به من داده و او مرا ملجاء و پناهگاه خود قرار داده است لذا اگر خدا به من عنایت و توجهی نداشته باشد کارم زار است…
میگوید بارها شده نیمههای شب برای بیماری دست به دامن خدا شدهام و به درگاهش التماس کردهام و از او خواستهام حالا که مرا وسیله قرار داده مشکلش را برآورده سازد و امیدش را ناامید نکند؛ آخرین مورد آن زن و شوهری بودند که تمام ایران را برای درمان نازایی زیر پا گذاشته بودند، روزی به مطب من آمدند و داستان پر رنج و زحمتشان را برایم باز گفتند من هم به آنها امیدواری دادم ولی هیچ کاری از دستم بر نمیآمد صبح بعد از نماز دست به دامان چاره ساز بینیاز شدم و گفتم خدایا اینها همه راهها را رفتهاند اکنون آخرین امیدشان من هستم تو میدانی که من هم کاری از دستم بر نمیآید (اشک در چشمان دکتر حلقه زده) ادامه میدهد: ولی به پشتوانه تو به آنها امیدواری دادهام خدایا، معبود مهربان امیدشان را نا امید نکن… (قطرات اشک بر روی گونههای نحیف دکتر جاری میشود) با صدایی بغض آلود ادامه میدهد: چند ماه بعد با یک جعبه شیرینی و گل به مطب من آمدند…
در انتخابات دوره نخست شورای اسلامی شهر دکترحسین عزنوی به صورت مستقل کاندیدا شد و بدون اینکه به حزب و گروهی وابسته یا درلیست ائتلافی باشد و تنها بخاطر سالها ائتلاف با مردم بدون برپا کردن ستاد تبلیغاتی و ریخت و پاشهای معمول با رای مردم به شورا راه یافت.
چند سال پیش از این به مناسبتی و برای پروژهای خاص که هنوز هم ادامه دارد؛ دکتر حسین غزنوی با مهربانی و تواضع مرا به حضور پذیرفت و گفتگویی ۵ ساعت شکل گرفت ولی آنچه در پی میآید نه آن گفتگو بلکه نشست دوبارهای است که چندی پیش در جریان عیادت اعضای دوره اول شورای اسلامی شهر با این پزشک مردمی و به بهانه عیادت از ایشان پس از گذراندن یک دوره بیماری با وی انجام شد.
دکتر غزنوی در کنار تمام خوبیهایی که دارد دارای ظنزی بسیار شیرین و دلنشین است که در بیان نمیگنجد و تا با وی همنشین نشوی و چهره زیبا، چشم های نافذ و دوست داشتنی همراه با لبخندهایش را از نزدیک نبینی از درک این لذت و حسن خلق محروم هستید. بی مناسبت نیست به بهانه اول شهریور، سالروز تولد شیخ الرییس ابوعلی سینا و روز گرامیداشت مقام پزشک بخشهایی از این گفتگوی خواندنی را تقدیم خوانندگان کاشان نیوز کنیم.
دکتر حسین غزنوی با اشاره به اینکه یک روستا زاداه است و به این افتخار میکند به نحوه ورود به رشته پزشکی اشاره میکند و میگوید من از کشاورزی و روستا به رشته پزشکی و دانشگاه رفتم و جزء چندین نفری بودم که اجازه ادامه تحصیل در رشته پزشکی را گرفتم؛ در تهران نزد رییس دانشگاه رفتم گفتم من نه پولی دارم ونه وضعیت مالی داریم که بتوانم اینجا بمانم و درس بخوانم رییس دانشگاه مرحوم دکتر حفیظی دستور داد یک اتاق در امیر آباد به من دادند با همه امکانات و تا ۶ سالی که من آنجا درس میخواندم آنجا زندگی کردم. بعد از پایان تحصیلات قرار شد به آمریکا اعزام شویم من هم در امتحانی که بود شرکت کردم و قبول شدم با رتبه خوب ولی مادرم گریه و زاری کرد و نگذاشت. گفت: من یک فرزند دارم و یک نور چشم دارم نمیتوانم دوری آن را تحمل کنم و خلاصه نتوانستم به خارج اعزام شوم.
دکتر غزنوی که تاریخ شفاهی بهداشت و درمان شهر است از آغاز فعالیت خود پس از پایان تحصیلات در تهران و بازگشت به کاشان و آغاز خدمت به مردم شهرش میگوید و با بیان خاطراتی از دورههای مختلف و اتفاقاتی که در طول نزدیک به ۶ دهه فعالیت در این حرفه داشته است؛ خاطره دیدارش با حضرت امام خمینی (ره)را چنین تعذریف می کند:به همراه تعدادی از معتمدین از جمله مرحوم رسولزاده و آقای شاد نوش و چند نفر دیگر به همراه آقای غلامزاده که در خیابان ملامحسن تیر خورده بود در قم خدمت ایشان رسیدم و ایشان با خوشرویی ما را پذیرفت و فرمود پزشک ایشان (غلامزاده) کیست دوستان مرا معرفی کردند بعد از وضعیت بهداشت و درمان شهر کاشان پرسیدند من گزارشی دادم از جمله کمبودها را گفتم ایشان فرمایشی داشتند که نیاز امروز مدیران جامعه به ویژه شهر کاشان است، پرسیدند شما چند پزشک در کاشان فعال هستید گفتم حدود نه نفر گفتند اگر شما پزشکان شهر متحد باشید میتوانید مشکلات را حل کنید و تمام مسائل بهداشت و درمان سرو سامان بگیرد، چون اتحاد رمز موفقیت است و متاسفانه امروز این اتحاد کم رنگ شده است.
دکتر غزنوی با اشاره به مشکلاتی که امروز در بین جامعه پزشکی وجود دارد به پیشنهاد ۱۰ سال پیش خود به رییس دانشگاه پزشکی کاشان اشاره میکند که به ایشان گفته یک کلاس علم الاخلاق باید برای پزشکان بگذارد ولی توجهی نشده است.
وی ادامه میدهد: متاسفانه امروز دنیا پرستی و مادیات بیداد میکند وقتی جراح در اتاق عمل رو میکند به پرستار میگوید برو بیرون به خانواده بیمار بگو دکتر میگوید اگر فلان مبلغ را میدهید من بیمارتان را عمل میکنم طبیعی است که رزیدنتی که کنارش ایستاده هم دارد آموزش میبیند و یاد میگیرد که آینده با مردم چگونه برخورد کند.
این پزشک باسابقه شهر کاشان به شیوه ادی سوگند پس از پایان تحصیلات در رشته پزشکی در گذشته اشاره میکند و با مقایسه آن با سوگند دانشجویان امروز که در یک سالن بزرگ و از طریق بلندگو خوانده میشود و همه تکرار میکننند میگوید: زمانی که درس من در تهران تمام شد چند نفر از پزشکان بزرگ آن دوره در اتاقی نشسته بودند از جمله دکتر مهدی آذر، دکتر وکیلی و دکتر قریب بودند دکتر مهدی آذر که عضو جبهه ملی بود به من گفت پسر نماز بلدی بخوانی گفتم آقای دکتر من بزرگ شدم میخواهم پزشک شوم پسر نیستم لبخندی زد و گفت خوب برو وضو بگیر بیا وضو گرفتم میزی گذاشتند گفت برو اینجا دورکعت نماز بخوان با صدای بلند نمازم را که خواندم بعد از آن آیت الکرسی را باصدای بلند خواندم بعد گقتند باید سوگند یادکنی؛ سوگند بقراط را میخواندیم با صدای بلند؛ در آن به موارد زیادی اشاره شده بود از جمله آنکه آمده بود که در هرساعت شبانه روز اگر دردمندی به من مراجعه کرد به او جواب رد ندهم با روی گشاده او را پذیرا باشم و حق ویزیت هم مطالبه نکنم چرا که پزشکی رشته پول درآوردن نیست…
خدا شاهد است هنوز هم بعد از سالها با این حال زار و بیماری که دارم ساعت ۱۲ شب در خانه مرا می زنند و بیماری میآید نه ناراحت میشوم نه اخم میکنم با روی گشاده او را به مطب هدایت میکنم ولی متاسفانه رفتار برخی همکاران حیثیت و جایگاه این رشته را با تهدید روبرو کرده است من چند وقت پیس به میوه فروشی رفتم میوه بخرم پرسیدم فلان میوه چند است دراین زمان یکی از بیمارانم مرا دید و گفت سلام آقای دکتر حال شما خوب است و احوال پرسی کرد میوه فروش وقتی شنید دکتر هستم باصدای بلند جوری که همه متوجه من پیرمرد شدند گفت کیلویی فلان قیمت شما وضعتان خوب است هم رومیزی میگیرید و هم زیر میزی باید این پولها را بدهید…
دکتر آهی میکشد و زیر لب شعری را زمزمه میکند: خشت اول چون نهد معمار کج /تا ثریا میرود دیوار کج … و ادامه می دهد کاری نمیشود کرد متاسفانه وقتی رییس بیمارستان تا زیر میزی نگیرد بیمارش را عمل نمیکند چه توفعی از بقیه میتوان داشت.
میگوید چندی پیش به رییس یکی از بیمارستانها نامهای نوشتم برای مریضی که میدانستم وضعیت مالی خیلی ضعیفی دارد وقتی مراجعه میکند به اومی گویند درست است که غزنوی نامه نوشته ولی ماهم خرج داریم نمیتوانیم با نامه یک نفر پول نگیریم و این میشود نتیجه اینکه یک نفر پشت میکروفون میرود و متنی فرمایشی را میخواند و دویست نفر هم تکرار میکنند و به اصطلاح سوگند میخورند. زیر لب زمزمه میکند: برسیه دل چه سود دارد وعظ/ نرود میخ آهنی برسنگ
برخلاف تصوری که مردم از زندگی یک پزشک دارند زندگی دکتر غزنوی خیلی ساده و بدون تشریفات و تجملات معمول است اتاقی ساده با مبلمانی معمولی ولی سرشار از انرژی و صفا و مهربانی؛ میگوید از روزی که کارم را آغاز کردهام یک شیوه دارم و هنوز هم آن را ادامه میدهم صبح ساعت چهار از خواب بیدار میشوم پیاده روی جزء برنامههای هر رزو من است بعد برمی گردم نمازم را میخوانم و بعد این (اشاره به گوشهای از اتاق میکند) قرآن مونس من است؛ قرآنم را که خواندم برای بیمارانی که به من روی آوردهاند دعا میکنم و از خدا میخواهم حالا که اینها به من روی آوردهاند امیدشان را ناامید نکند. این روش هر روزه زندگی من است و هیچ نگرانی و مشکل و استرس و حرص و طمعی هم ندارم و هرشب سرم را روی بالش که میگذارم با آرامش خوابم میبرد. من هرچه دارم از خانوادهام دارم خانوادهام به من یاد دادهاند تنها به خدا تکیه کنم و خدا را ناظر رفتارم بدانم و تنها از او حساب ببرم و این اصلی است که اگر جوانان بدانند و به آن عمل کنند بسیاری از مشکلات ما حل میشود…
گفتگو ما با این پزشک سازده زیست و مردم دار طولانی است و از حوصله امروز خارج است امیدوارم در آینده و در فرصتی مناسب متن کامل آن منتشر شود.
برای عوض کردن فضای بحث از دکتر میپرسم با ساز چطورید با طنز خاصی میگوید ساز کوک است ولی (بعد از یک دوره بیماری) من کوک نیستم و دست چپم که نقش اصلی را در نواختن ویولون بازی میکند مرا همراهی نمیکند و توان نواختن ارگ را هم ندارم برایش آرزوی سلامتی میکنم و قول میگیرم بهتر که شد روزی دوباره برای شنیدن نوای آرشهاش مهمانمان کند. میگوید قول میدهم بهتر که شدم روزی دعوتتان کنم و مرغ سحر را بریتان بنوازم و بخوانم.
با آرزوی بهبودی برای این پزشک ارزشمند و به امید دیداری دوباره و بزودی با او خداحافظی میکنم.
اجتماعی , اخبار , علم و فناوری , ویژه
دکتر غزنوی: سوگند بقراط را فراموش کردهایم!
متاسفانه امروز دنیا پرستی و مادیات بیداد میکند وقتی جراح در اتاق عمل رو میکند به پرستار میگوید برو بیرون به خانواده بیمار بگو دکتر میگوید اگر فلان مبلغ را میدهید من بیمارتان را عمل میکنم طبیعی است که رزیدنتی که کنارش ایستاده هم دارد آموزش میبیند و یاد میگیرد که آینده با مردم چگونه برخورد کند.
این پزشک باسابقه شهر کاشان به شیوه ادی سوگند پس از پایان تحصیلات در رشته پزشکی در گذشته اشاره میکند و با مقایسه آن با سوگند دانشجویان امروز که در یک سالن بزرگ و از طریق بلندگو خوانده میشود و همه تکرار میکننند میگوید: زمانی که درس من در تهران تمام شد چند نفر از پزشکان بزرگ آن دوره در اتاقی نشسته بودند از جمله دکتر مهدی آذر، دکتر وکیلی و دکتر قریب بودند دکتر مهدی آذر که عضو جبهه ملی بود به من گفت پسر نماز بلدی بخوانی گفتم آقای دکتر من بزرگ شدم میخواهم پزشک شوم پسر نیستم لبخندی زد و گفت خوب برو وضو بگیر بیا وضو گرفتم میزی گذاشتند گفت برو اینجا دورکعت نماز بخوان با صدای بلند نمازم را که خواندم بعد از آن آیت الکرسی را باصدای بلند خواندم بعد گقتند باید سوگند یادکنی؛ سوگند بقراط را میخواندیم با صدای بلند؛ در آن به موارد زیادی اشاره شده بود از جمله آنکه آمده بود که در هرساعت شبانه روز اگر دردمندی به من مراجعه کرد به او جواب رد ندهم با روی گشاده او را پذیرا باشم و حق ویزیت هم مطالبه نکنم چرا که پزشکی رشته پول درآوردن نیست...
لینک خبر:https://kashannews.net/?p=45961
نظرات
دیدگاه شما لغو پاسخ
آخرین ارسال ها
-
بهترین سایت معاملات املاک صنعتی در دنیا را بشناسید
-
برای تولد او …که روزی خواهد آمد و پیامی، خواهد آورد
-
فیلم کوتاه “کَفَر” در بیست و سومین جشنواره فیلم کوتاه ماگما ایتالیا
-
لوله پلیمری چیست و چه کاربردی دارد
-
اخبار منتشر شده از طرف فرمانداری شهرستان مورد تایید است
-
نگاهی به آثار رضا ندیمی در گالری فیوز
-
همه اتباع غیرمجاز باید بروند
-
قانون بهرهبرداری از معدن بازنگری شود
-
پاسخ درست به خبر رسانه/میراث فرهنگی کاشان اقدام کرد
-
کاروانسرای شاه عباسی، مروارید کویر مرنجاب
آخرین ارسال ها
آخرین ارسال ها
-
بهترین سایت معاملات املاک صنعتی در دنیا را بشناسید
-
برای تولد او …که روزی خواهد آمد و پیامی، خواهد آورد
-
فیلم کوتاه “کَفَر” در بیست و سومین جشنواره فیلم کوتاه ماگما ایتالیا
-
لوله پلیمری چیست و چه کاربردی دارد
-
اخبار منتشر شده از طرف فرمانداری شهرستان مورد تایید است
-
نگاهی به آثار رضا ندیمی در گالری فیوز
-
همه اتباع غیرمجاز باید بروند
-
قانون بهرهبرداری از معدن بازنگری شود
-
پاسخ درست به خبر رسانه/میراث فرهنگی کاشان اقدام کرد
-
کاروانسرای شاه عباسی، مروارید کویر مرنجاب
باسلام واحترام ،مصاحبه بابزرگانی که به جامعه پزشکی آبرودادند بسیار برایم لذت بخش بود ای کاش نسل جدید دررفتارخودبازنگری میکرد وجایگاه ورسالت خویش راباری دیگر طلب میکرد درعصرجدید این تفکر خیلی کم شده است ناگفته نماند که بزرگانی نیز داریم که همین روش را به آن باور دارند ولی متاسفانه تعدادشان خیلی کم است ولی باید گفت نیاز به یک تحول اساسی داریم وبه قول فرمایش جناب آقای دکتر باید ازمسئولین وروساشروع شود.
زیبا و جذاب هم قلم زیبا بود و هم سوژه دکتر غزنوی یکی از پزشکان واقعا متعهدکاشان است. به جرئت می توان او را آبروی جامعه پزشکی کاشان دانست. ساده و بی آلایش و دلسوز. وقتی که بیماری را متوجه نشود صریح می گوید و بعد هم بیمار را برای ادامه درمان راهنمایی می کند. قبلا برای طوبی با آقای آرزگر مصاحبه کرده ام و بسیار به مصاحبه با آقای غزنوی علاقمندم. امیدوارم روزی این سعادت رفیقمان شود. برای دکتر و شما آرزوی سلامت و سعادت دارم.
به نام خدا با تشکر از این دیدار پر بار با ثواب و صواب. آفرین بر برنامه ریزی و انجام این دیدار ارزشمند و احسنت بر تهیه کننده این گزارش مفید و انعکاس خوب آن. خدا قوت. ماجورید .انشاالله. کلیات یک پیشنهاد: ۱- تیمی مردمی یا یکی از تشکلهای مردم نهاد علاقمند و فعال، به عنوان متولی شناسایی، معرفی و تکریم الگوها، چهره های ماندگار و افراد مشابه کاشانی تشکیل یا تعیین شود. ۲- سایتی جداگانه طراحی، تبلیغ و مدیریت شود با امکاناتی از قبیل: - پیشنهاد افراد واجد شرایط ( الگوها و چهره های ماندگار) توسط شهروندان. - بررسی، تایید و معرفی ایشان( الگوها و چهره های ماندگار) در سایت. - مشاوره ایشان به افراد خاص از طریق سایت. - و... ۳- نکوداشت سالانه برای منتخبینی از ایشان با امتیازدهی مخاطبان سایت. ۴ - و.... ارادتمند:محبوبی ۹۴/۶/۲
عالی بود. لذت بردم از خواندن این مطلب و آشنایی دور با دکتر بزرگوار