کاشان نیوز-بهروز هاشمی: ۱- در سالهای پیش از ملی شدن صنعت نفت، توزیع مواد سوختی در بسیاری از شهرهای کوچک همچون؛ کاشان با مشکل روبهرو بود. مردم، ادارات و کارخانههای کاشان با مشکل تأمین مواد سوختی دستوپنجه نرم میکردند.
برای حل این مشکل، نگاه مردم بهسوی استفاده از سایر مواد سوختی نظیر؛ چوب و نگاه کارخانهها به چوب و زغالسنگ میچرخد. قطع درختان، تنها راه رهایی مردم، از سرمایِ خشک کاشان بوده است. مدیران کارخانههای صنعتی، نامهای به نخستوزیر وقت مینویسند که؛ «مردم و کارخانهجات برای تأمین سوخت، مجبور هستند که از چوب درختان استفاده کنند.
کاشان به دلیل واقعشدن در منطقهٔ خشک و کمآب از درختان فراوان برخوردار نیست، همچنین درختان موجود در منطقه عمدتاً درختان میوه و باارزش هستند.» (مهشید لطفینیا، اسناد معادن ایران ۱۳۰۰-۱۳۳۲) و در پایاننامه، خواستار توزیع هرچه بیشتر مواد سوختی در شهر کاشان میشوند. اللهیار صالح که آن روزها نمایندهٔ مردمِ کاشان در مجلس شورای ملی بوده است، پیگیر ماجرا میشود تا این مشکل حل و درختان کمتری قطع شود.
۲- در روزهایی که ویروس کرونا، همهجا را به تعطیلی کشانده است و کاشان روزهای تعطیل، آرام و خلوتی را سپری میکند، در روستاهای اطرافش خبری از هیچ خلوتی و آرامشی نیست.
کارگران مشغول کارند و درختان قطع میشوند و سازههایی بهجای درختان بالا میآید. به تصاویر نگاه کنید، همجواری درختان پر از شکوفه، ستونهای آهنی و بلوکهای سیمانی حیرتآور است.
نمیدانم از سالهای پس از اللهیار صالح تا به امروز چه بر سر نمایندگان کاشان (مخصوصاً در دوران کنونی) و مردمانش آمده است که اینچنین نظارهگر قطع درختان و ساختِ ساختمان در زمینهای کشاورزی هستیم.
این عکسها، تنها بخشی از ساختمانهایی است که در دشتِ «بهاباد روستای رَحَق» ساخته شده است. کافی است دوربین را برداریم و در این دشت قدم بزنیم و از ساختمانهایی که در زمینهای کشاورزی ساخته شده است عکس بگیریم و شمارششان کنیم.
تصویری که از سالهای پیش دشت بهاباد روستای رحق در ذهن من و بسیاری از مردمان این دیار باقیمانده است، کشاورزانی است که وسایل کشاورزیشان را بر روی الاغشان بستهاند و همراه خانوادهشان به سمت زمینهایشان میروند؛ و تا پیش از غروبِ آفتاب، صدای تکاندن بادام و گردو بود که در میان درختان دشت میپیچید.
صدای خندهٔ کشاورزان بود و گونیهای پر از بادام و گردو که بر پشت الاغها بسته و به سمت روستا و خانهها برده میشد. تصویری که این روزها، در دشت بهاباد میبینیم، تصویر ماشینآلات غولپیکری است که آجر، ماسه، سیمان، سنگ و… خالی میکنند. ماشینهای غولپیکرتری که ستون این ساختمانها را میایستانند و در هم قلاب میکنند و جوش میدهند.
صدای ارّههایی است که درختان را میاندازد و صدای بنّایی است که بر سر کارگرِ افغانش داد میزند که شاقول (وسیلهای برای تعیین راستا و تنظیم دیوار) را صاف نگه دارد.
مسئله تنها قطع درختان و ساخت ساختمان در زمین کشاورزی نیست. مسئله هویتی است که از مردم روستای رحق، گرفته میشود. میراثِ کشاورزیای که از گذشتگان دور، دستبهدست چرخیده تا به دست ما رسیده است.
میراثی که از همان گذشته باروَر بوده و سرسبز. میراثی که بخشی از تاریخ و هویت مردم این روستا است. پاکسازی تصاویرِ پیشینی بهاباد برای مردمانی که یاد و خاطرهای از این زمینهای کشاورزی دارند و ساختن تصاویر جدید و دلبخواه برای نسلی که آن روزهای پردرخت را ندیده، نخستین قدمی است که برای بازپسگیری هویت مردمان روستا، انجام شده است.
تغییر شکل و تغییر کاربری زمینها قدم بعدی است و درنهایت به تغییر نام زمینهای دشت بهاباد میانجامد. «باغ خُرمآباد»، «باغ گِدَستون»، «باغ مدرشیدی»، «زمین بوریاباف»، «پاشنار»، «کولِوا» و یا زمینهایی با نام اشخاص، همچون؛ «باغِ؛ جعفر، ساره، مرضیه، مصطفا، کشاورز، ملاحسینعلی» تنها چند نام است از نامهایی که بر تَکاتک زمینهای دشت رحق بر سر زبانها بوده است و اکنون به «زمینِ استخر»، «زمینی که دورش فنس کشیدن»، «زمین سوله آبی»، «زمینی که اولش خونه سفید رو ساختن» و… تغییر پیدا کرده است و درنتیجه آدرسدهی مردم و کشاورزان در این دشت نیز با تغییرات زیادی همراه است.
ساخت این ساختمانها در این دشت کشاورزی، احساس تعلقخاطر و مالکیت را از گذشته و از نیاکان و تاریخی که در پِی هر یک از این زمینها بوده را کمرنگ کرده و ارزشافزودهٔ ناشی از این ساختمانسازیها است که برای اهالی تعلقخاطر ایجاد میکند. جریان ساختمانسازی، نوع کاشت محصول را عوض کرده و یکی از عواملی است که سطح زیر کشت روستا را نیز پایین آورده است (کمآبی اولین عامل در کم شدن سطح زیر کشت در منطقه است).
در شهر کویری همچون کاشان که تعداد درخت کاشته شده و سرسبز در آن کم است که رنگ سبز، رنگ جذاب و پرهیجانی است، در کاشانی که در تمامی فصول با کمبود آب، دستوپنجه نرم میکند و پوشش گیاهیِ شهریاش، خصوصاً در این سالهای اخیر به درخت کاج و زیتون محدود شده است (که کاشت این درختان نیز صرفاً به دلیل نیاز کم این درختان به آب و مقاومتشان در برابر گرما و بیآبی است) سکوت مسئولانش از نماینده بهعنوان بالاترین مقام شهر تا دهیار روستا به قطع درختانِ چندین ساله و ساخت ساختمان بهجای آن حیرتآور است.
ساخت این سازهها، با هیچ پرسش و پاسخی از طرف هیچ مسئولی همراه نیست. هرکس، هر زمان که اراده کند، میتواند سازهای با هر شکل، ابعاد و کاربری بسازد. سازههایی که روزبهروز بر ارتفاع و زیربنایشان افزوده میشود.
البته که این ساختوسازها تنها مشکل روستای رحقِ کاشان نیست و گریبانگیر بسیاری از مناطق ایران است، اما کویری بودن کاشان و نیاز مبرمش به درخت و آبادی، اهمیت این مسئله را در روستاهای اطراف کاشان حیاتیتر میکند.
۳- «اکنون، دیوارهای شهر با تصاویر درخت، آبشار، گل و پرندگان، پُر شدهاند و در برابر درختانِ گردوغبار گرفتهٔ شهر و پرندگان شهری شدهٔ آن، عرضاندام میکنند. آنهایی که واقعیاند، زیبا نیستند (خاکی و دودآلودند) و آنهایی که زیبا هستند واقعی نیستند.» (امر روزمره در جامعهٔ پسا انقلابی، عباس کاظمی، فرهنگ جاوید) اتوپیای همهٔ ما مردمان، رسیدن به روستا (شهر) سرسبز و پاک، لذت بردن از تماشای طبیعت است، اما نه طبیعتی، نقاشی شده با رنگروغن بر سینهٔ دیوارها.
دوربینتان (تلفن همراه) را بردارید و از این درختانِ پرشکوفه به یادگار عکسی بردارید. بروید و درختان را لمس کنید و به یاد بسپارید این درختان را، این برگها را و این بوی شکوفهها را. درختانی که بر دیوارها کشیده خواهد شد، نه بویی خواهد داشت و نه محصولی.
۴- این روزهایی که برای خانه ماندن، زمان بیشتری دارم، انیمیشن «لوراکس» را بارها دیدهام و به شهر تِنیدویل، شهری که داستان انیمیشن لوراکس میآفریند، فکر میکنم.
تنیدویل، شهری است که در آن، هیچگونه درخت طبیعی وجود ندارد و تمامی گیاهان و درختانش از جنس پلاستیک هستند و فرماندار تنیدویل، تمامی درآمد خود را از راه فروش اکسیژن به دست میآورد و تلاش زیادی برای آلودهتر کردن هوا و فروش بیشتر محصولات خود دارد. مردمان شهر، آرزوی داشتن یک درخت طبیعی را در رؤیای خود میپرورانند.
پینوشت:
تیتر بر گرفته از عنوان مجموعه شعری از غلامرضا بروسان.
احسنت به این مقاله زیست محیطی اما نویسنده محترم به نظرم دو مسئله در مقوله ذکر شد اول یاد خیر از مرحوم صالح شد که واقعا عملکرد نامبرده در مقام نماینده محلی و کشوری واقعا صالح بود ود ثانی بهتره اینگونه مطالبات را هنکام تبلیغات نمایندگان بخواهیم نه اینکه واندید نمایندگی هنگام جذب ارا در روستاها به اسفالت و خیابان کشی در روستا ها تبلیغ میکنند و گاهی این روستا را را با با فلان منطقه مقتیسه میکنند و رشد قیمت زمین را تبلیغ خفی میکنند و نتیجه بدتر از این نیز خواهد بود روزگاری مانند اوایل سنه ۱۳۰۰ تا مرنجاب اران نیز کمابیش مزرعه و واحه داشته به همین علت در تابستان هوای کاشان متعادلتر بوده اما امروز اطراف کاشان فقط زمینهای تغیر کاربری شده انهم برای گسترش افقی شهر را میبنیم وبعد از ان اسفالت و مسایل انچنانی