دكتر عبدالرضا مدرس زاده*
در ميانمناسبت هاي تقويم در ماه آذر – كه پيش روي ماست – آنچهكهيادكردشبه اين قلم مربوط مي شود، نامگذاري روزي به نام «پژوهش» است كه دانشگاه ها و مؤسسات علمي آن را به صورت «هفته پژوهش» برگزار مي كنند.
راست و بي پرده بايد گفت كه درج بسياري از مناسبت ها در تقويم و نامگذاري ها صرفاً به اين دليل صورت گرفته است كه ياد و نامي در تقويم آمده باشد و اگر اين هدف در آغاز در نيت بانيان اين نامگذاري ها نبوده است، رفتار امروز ما در سطح كشور نشان مي دهد كه اين نامگذاري فقط يك نامگذاري است.
به هر روي از بحث دور نشويم، روز يا هفته پژوهش هم اينك در دانشگاه ها بهانه اي براي گردهم آمدن استادان و نام بردن از برخي از آنها به عنوان پژوهشگر برتر است كه البته اقدامي ارزشمند و ستوده است اما هم چنان كه در يادداشت شماره گذشته درباره هفته كتاب يادآور شديم نياز ما به مطالعه و كتابخواني و به دنبال آنها پژوهش و ژرف نگري غيرقابل انكار است و براي اهل پژوهش از نان شب واجب تر است.
در اين كه جامعه سنت زده و احساس گراي ايراني در طول تاريخ به خردگرايي و محاسبه دقيق و دقت نظر در همه شؤون و كارهاي خود كمتر تن داده است، حديثي متواتر است و در اين كه در جهان امروز بي مطالعه و بررسي دقيق نمي توان دست به هر كاري زد هم ترديدي نيست، باقي مي ماند احياء روحيه و رواج فرهنگ پژوهش محور و خردگرا و دقيق النظر كه با همه شادابي و نشاط و شوري كه در محققان ايراني هست، تا جامعه پذيراي آن نباشد كار آن گونه كه بايد و شايد خود را نشان نخواهد داد.
براي نمونه اگر حاصل زحمات محققان رشته كشاورزي در برنامه دفع آفات، افزايش بهره وري و بهره مندي از بذر اصلاح شده و انجام كنش هاي فيزيكي و شيميايي روي خاك از سوي كشاورز سخت كوش و سنتي پرورش يافته اعمال نشود، ارزش آن همه زحمت شبانه روزي چگونه خود را نمود خواهد داد و كشاورزي ما چه حرفي براي گفتن خواهد داشت.
اگر در حال حاضر كه يك چهارم عمر چشم انداز بيست ساله سپري شده است، كمي ميزان سرانه مطالعه، كمي شمارگان كتاب و روزنامه، خلوت بودن كتابخانه ها و … نشان از عقب ماندگي نسبي ما در امر پژوهش دارد، پايين بودن ميزان بهره وري، زندگي به هم گره خورده درترافيك و آلودگي هوا و ضايعات و تلفات ناشي از به كارگيري روش هاي سنتي در مسير توليد و عرضه محصول هم نشان مي دهد كه دستاوردهاي نو پژوهشي از كتاب ها و پژوهشكدهها خيلي دور نشده اند و سمت و سوي اجرايي پيدا نكرده اند.
درست است كه پژوهش محوري، رفتاري است كه مخاطب و مجري آن اهل علم توانند بود و مردم جامعه مستقيماً در معرض آن قرار ندارند ولي احترام جامعه از اهل علم (حوزي و دانشگاهي) و تكيه بر دانش و تجربيات آنان مي تواند انگيزه روي آوردن به پژوهش را مضاعف سازد، نمي دانم اكنون سطح اين احترام چقدر است؟
آفت عمده اي كه هم اينك به عرصه پژوهش هاي ما راه پيدا كرده است، شتاب زدگي و سطحي نگري و دل نگران آمارهاي رسمي بودن است كه به هر شكلي مي خواهيم تعداد مجله و كتاب و مقاله به آمارهاي مطلوب جهاني نزديك شود. از اين رو هم چنان كه در سرانه مطالعه، قرائت قرآن را هم محاسبه مي كنيم در امر پژوهش هم كارهايي كه ارزش و اعتبار آنها در بيرون دروازه هاي شهرمان هم جدي گرفته نمي شود، سند و مايه اعتبار به شمار مي روند. بر اينها اضافه بفرماييد بي حوصلگي و روزمرگي بسياري از اهل علم و ادب و فضل و كمال را كه از دنياي كتاب و پژوهش فاصله گرفته اند و از محفوظات خود هميشه و مكرر استفاده مي كنند.
روزگاري در شهرها يك معلم معمولي ادبيات به اندازه يك كتابخانه متوسط عمومي كتاب در خانه خود داشت كه به گمانم امروز اگر آمار كتاب هاي موجود نزد همه معلمان ادبيات يك شهر را بگيريم، به آن اندازه نشود. روحانيان قديم هم كتاب هاي قطور و چند جلدي آخوند خراساني و شيخ انصاري و… را در خانه داشتند و هميشه مطالعه مي كردند اما امروز در مواردي برخي از آنان (تاكيد مي كنم برخي از آنان) با خواندن كتاب هاي گزيده لمعه و مغني، غني و ملمع مي شوند.
هفته پژوهش را گرامي بداريم به اين شرط كه از انجام پژوهش هاي يك هفته اي و خلق الساعه و به قول امروزي ها فست فود! پرهيز كرده باشيم.
براي كاستن از لحن انتقادي و نگران كننده اين گفتار، گرامي مي داريم نام و ياد و كوشش همه كساني را كه در قامت پژوهشگر، سرفرازي و خوداتكايي و ارجمندي ايران عزيز را در اين دهه هاي نزديك به ما تضمين و برقرار كردند. كساني كه با عزت نفس و آزادگي و پافشاري در برابر مشكلات رنگارنگ، كُنج كتابخانه را به گنج زمانه ترجيح دادند و ماندگاري نام خويش را در عرضه آن چه كه بشريت به آن نيازمند است تضمين كردند.
پايان سخن را غزلي از استاد و محقق فقيد و اديب معاصر شادروان احمد گلچين معاني قرار مي دهيم كه از زبان اهل تحقيق و پژوهش سروده شده است:
هرچند كه يك ره خبر از خويش ندارم
جز وادي تحقيق رهي پيش ندارم
كارم همه تحقيق در اوراق عتيق است
از خويشتنم غافل و تشويش ندارم
مصروف كتاب است مراتانفسي هست
از عمر، گرفتم نفسي بيش ندارم
گركاغذ زر نزد عوام است به خروار
گو باش كه من جز دو سه من فيش ندارم
شد مكتب من مدفن من كز پس مردن
خاكي كه بپوشد تن درويش ندارم
* عضو هيات علمي دانشگاه آزاد اسلامي واحد كاشان
دیدگاه شما