کاشان نیوز- محمد علی خرمی: با دقت در رفتار و انتخابهای افراد جامعه میتوان عدم توجه آنان را به محتوا و باطن امور دریافت و همین روحیه در بسیاری از موارد منجر به واپسگرایی، عقبماندگی و شکستهای شخصی، خانوادگی و اجتماعی میشود.
برای نمونه میتوان به این رفتارهای ظاهرگرا و حاشیهگرا در جامعه کنونی اشاره کرد:
1) حوزه دین
الف) چندی پیش یکی از چهرههای مطرح حوزه علمیه مطرح کشور، مطلبی را درباره حضرت رقیه سلاماللهعلیها مطرح کرد و به تبع ایشان فضای هیئتهای مذهبی و سخنرانیها و منابر نیز به این سمت کشانده شد که “آیا رقیه دختر امام حسین است یا نه”
گروهی در پی نفی برآمدند و گروهی فریاد وااسلاما زدند.
سوالهایی از این دست هر ساله فرصت و هزینه بسیاری را به خود اختصاص میدهد. سوالهایی مانند؛ آیا حضرت قاسم علی السلام داماد شد؟ آیا مادر علی اکبر علیهالسلام در کربلا حضور داشت؟ قمهزنی درست است؟
این نوع سوالها درباره سایر حضرات معصومین سلاماللهعلیهم هم مطرح میشود و حتی گاهی موضوع اصلی برنامههای شبکههای داخلی و ماهوارهای را نیز به خود اختصاص میدهد.
چه فرق میکند که حضرت رقیه سلا اللهعلیها 3 ساله باشد یا چهار ساله؟ دختر این امام باشد یا آن امام؟
ثابت کردن حضور یا عدم حضور مادر حضرت علیاکبر علیهالسلام در واقعه کربلا چه تاثیری بر مسیر اسلام دارد؟
داماد شدن یا نشدن یک جوان 13 ساله نیز همینطور.
دانستن اسم مادر حضرت موسی علیهالسلام چه دردی را دوا میکند؟
دانستن تعداد فرزندان حضرات و ازدواجهای آنها و … همه از این نوع سوالات حاشیهای است که ما را از محتوا باز میدارد.
محتوای حرکت حسینی چه بود؟ ظلمستیزی. مصادیق ظلم چیست؟ چگونه حسینی باشیم؟ زندگی حضرات چگونه به میتواند باعث پیشرفت جامعه امروز ما باشد؟
پرداختن به سوالهای حاشیهای چنان ما را به خود مشغول کرده است که در جامعه دینی و عصمتمحور ایران، ظلم قبح ندارد و به صورت یک امر روزمره و عادی تبدیل شده است. در حالی که حرکت این حضرات در راستای تحقق عدالت و برچیدن ظلم در روابط فردی و گروهی بوده است.
ب) پرداختن به ظاهر و عدم توجه به محتوا گاهی پای خود را در فتواهای فقهی نیز باز میکند و مشاهده میشود که کمتر کسی برای حکم دادن به دنبال رسیدن به ملاک حکم و موضوعشناسی است. لذاست که استاد بزرگوار آیت اللهالعظمی «نکونام» موضوعشناسی و ملاکشناسی را از وظایف فقیه دانسته و معتقد است که تقلید کردن از فقیهی که جامعه شناسی و روانشناسی نمیداند جایز نیست.
ج) ملاک قرار دادن ظاهر برای سنجش دینداری و متدین بودن افراد، جامعه امروز ما را به نفاق، دورویی و ریا کشانده است. ملاک “خوب بودن” حفظ ظاهر است و افراد سعی میکنند با حفظ ظاهر از رانتها و موقعیتهای ویژه استفاده کنند. در حالی که این نوع برخوردها “ریا” نامیده میشود که کاملا با دینداری منافات دارد. افراد کمتر آنگونه زندگی میکنند که دوست دارند.
و به قول حافظ: چون به خلوت میروند آن کار دیگر میکنند.
2) حوزه سینما و هنر
الف)کسانی که با حوزه سینما آشنایی دارند، بهتر میتوانند دراینباره سخن بگویند. اما اعتراض هنرمندان پیشکسوت عرصه سینما، تئاتر و تلویزیون، گاهی از لابهلای سر و صداهای موجود در جامعه شنیده میشود.
فقدان فیلمنامههای ژرفنگر حاصل نگاه بازاری و ظاهرگراست.
در عرصه طنز محتوای سازندهای تولید نمیشود و “مسخره کردن “جای طنز را گرفته است.
ب) زیبایی چهره هنرمندان بیشتر از نوع بازی آنها مورد توجه قرار گرفته و مردم نیز به جای نقد بازی آنها، پیگیر روابط خانوادگی، فرزندان و همسران هنرمندانند.
ج) در سطح جامعه هنرمند را بیشتر به تیپ و قیافه نامتعارفش میشناسند تا به هنرش.
3) خرید مسکن و مایحتاج زندگی
الف) در شهرها گاهی برخی از مناطق عنوان منطقه “اعیاننشین “و ” باکلاس ” را به خود اختصاص میدهد.
قیمت مسکن در این مناطق به شدت بالاست در حالی که امکانات رفاهی و شهری آن بسیار کمتر از سایر نقاط است و حتی گاهی مشاهده میشود که دسترسی روستاهای مجاور شهر به مرکز آن شهر آسانتر از منطقه ” باکلاس” است.
جالبتر اینکه برخی از این مناطق گران قیمت به علت تازهساز بودن هنوز از آسفالت یا تاسیسات اولیه شهری برخوردار نیست. اما صرف عنوان باعث شده که سکونت در آن دارای ارزش شمرده شود و افراد مبالغ زیادی را برای خرید زمین یا مسکن و یا اجارهنشینی در این مناطق بپردازند.
ب) خرید میوه
ظاهر زیبای میوههای وارداتی و گلخانهای باعث توجه ویژه به آنها شده در حالی که درصد سلامت سایر میوهها از این دسته بالاتر است.
برای نمونه شما یک پرتقال تولید داخل را در یخچال نگهداری کنید و همزمان یک پرتقال وارداتی را در بیرون یخچال؛ پرتقال ریز داخلی زودتر خراب میشود؛چون در آن آب بیشتری دارد و سکون سبب خراب شدن پرتقال میگردد.
ج) خرید وسایل گرانقیمت برای جهزیه عروس که اکثرا هیچ استفادهای از آن نمیشود، نمونه دیگری از ظاهرگرایی است.
د) مارک و فروشگاه
گروهی از افراد توجه ویژهای به خرید از فروشگاههای مطرح دارند در حالیکه همان جنس در سایر فروشگاهها با قیمت مناسبتر یافت میشود.
خرید وسایل با مارکهای مطرح هرچند که در خصوص برخی از کالاها موضوعیت پیدا میکند، اما در خصوص دستهای از کالاها اینچنین نیست.
ه) لباس و کفش
زیبایی بیشک یک از معیارهای اصلی خرید لباس و کفش است. اما گاهی این زیبایی تبدیل به تنها معیار خرید لباس و کفش میشود که با فلسفه اصلی پوشش و پوشیدن متعارض است.
این مورد از دریچه مدگرایی نمود بیشتری پیدا میکند.
4) ازدواج
الف) زیبایی چهره
بیشک زیبا جلوه نمودن شریک جنسی در روابط زنا شویی نقش مهمی را ایفا میکند. اما این روزها توجه با ظاهر اولین ملاک انتخاب همسر شده است که مشکلات و آسیبهای بسیاری را در پی دارد. آسیبشناسی این موضوع در نوشتارحاضر نمیگنجد.
ب) سرمایه
سرمایه زوج یا زوجه در شرایطی که مردم وضعیت اقتصادی مناسبی ندارند ظهور بیشتری پیدا کرده است، در حالیکه نسبت ” سرمایهداری” و ” سرمایهدار منشی” عموم و خصوص من وجه است. یعنی الزاما هر سرمایهداری سرمایهدار منش نیست و آنچه در زندگی زناشویی میتواند مورد توجه قرار گیرد “سرمایهدار منشی” است.
اما توجه به ظاهر در بسیاری از موارد سبب خلط این دو مبحث شده است.
ج) تحصیلات
در جامعه ظاهرگرا ” مدرکگرایی” جای خود را به ” علمگرایی” میدهد و لذا در چنین جامعهای مدرک داشتن به معنای برخورداری از درک و شعور بالا نیست.
علم، با سواد متفاوت است. علم ظهور و نمود بیرونی دارد و مدرک نشان دهنده سواد است نه علم.
اما توجه به ظاهر سبب شده است تا در خانوادههای امروز مدرک یکی از ملاکهای نگاه مثبت به زوج یا زوجه باشد که این موضوع در مورد نگاه دختران به پسران نمود بیشتری پیدا میکند در حالی که درصد علم و درک اشخاص همیشه با مدرک آنها رابطه مستقیم ندارد.
5) رسانهها
در جامعه ظاهرگرا، مطبوعات و برنامههای رسانهای “زرد” گسترش مییابد. گزارشهای پیگیرانه و مصاحبههای چالشی یافت نمیشود و مطبوعات رکن چهارم دموکراسی نیستند.
مطبوعات ” توسعهمحور ” نیستند و نقشی در افزایش آگاهی جامعه و بالابردند سطح فرهنگ ندارند.
———————————–
*این نوشتار با نگاهی گذرا به جامعه کنونی به نمونهیابی نگرش حاشیهمحور و ظاهرگرای افراد پرداخته و با حذف مصداقهای عینی به ذکر محتوا بسنده کرده است. لازم به توضیح است که این نوشته در مرحله بررسی و تحقیق است و هنوز ویرایش نهایی آن صورت نگرفته لذا ازخوانندگان خواستار است نقدهای خود را ارائه نموده و نمونههای مغفول مانده را متذکر شوند.
یه بچه که بخواد در زمینه دین نظر بده بهتر از اینهم نمیشه که بگه: "دختر این امام باشد یا آن امام؟"چه فرقی می کند؟" اولا صحبت انکار یکی از فرزندان حضرت سیدالشهدا علیه السلام است که در خرابه شام و به آن شکل مظلومانه به شهادت رسیدند و سند مهمی بر اسارت کودکان توسط ظالمان و بنی امیه و همچنین نمادی از بی رحمی و شقاوت بنی امیه ست که هیچ رقمه نمیشود برایش توجیهی تراشید..حماقت در عدم فهم دین و اظهارنظر کودکان نتایج بهتر از این هم ندارد..یادتان نرود که انکار فرزندی یکی از اهل بیت علیهم السلام و نسبت خلاف دادن چه عواقبی دارد نکند از روی کودکی و انکه بخواهیم خود را مطرح کنیم سرنوشت خود را با شقی ترین ظالمان تاریخ پیوند زنیم و ناحواسته شریک آنها شویم..بهتر است حداقل وقتی سوادش را نداریم اظهار نظر نکنیم و در کار بزرگان دخالت نکنیم..بعد هم این اقای نکونام چه کسی هست که مرجع شده؟نکند با عناوین بازی کنیم که....
نقد را معمولاً بر نسخه نهایی می نویسند نه نسخه تکمیل نشده. گویا شما از بقیه می خواهید مشقتان را بنویسند! بهتر است بگویید در تکمیل این نوشته کمک کنید.