کاشان نیوز ــ محمد مشهدی: تقریبا در عموم سفرنامههای دوره قاجاری و پس از آن، به موضوع ترس کاشانیها اشاره شدهاست. گرچه سیاحان این دوره اشاره کردهاند که کاشانیها به جبن و ترس شهرت دارند، اما تقریبا هیچکدامشان به این نکته اذعان نکردهاند. بلکه حتی خلاف آن را به عینه دیدهاند.(ص۳۴۶) [۱]
در افواه عامه، ترس کاشیان مربوط به واقعهای از دوران مغول است. اما در هیچکدام از سفرنامهها و کتابهای جغرافیای تاریخی قبل از دوره قاجاری، اشارهای به ترس کاشیان نشده است.
آنچه در سفرنامههای دوره قاجار به عنوان مستند ترس آنان مطرح شدهاست، داستان افسانهگونهای از حضور لشکریان کاشان نزد پادشاه است. بر اساس این داستان؛ وقتی فوج کاشیان به خدمت پادشاه رسیده بودند، از شاه درخواست کردند تا چند نفر مأمور را در راه بازگشت به کاشان با آنها همراه کند، تا از راهزنان در امان باشند.
در اکثر سفرنامههای دوره قاجاری، این داستان به گونههای مختلف آمده است. در برخی از آنها نیز تاکید شدهاست که اینگونه داستانها برای همصحبتی و بهاصطلاح کوتاه شدن مسیر سفر انجام میشدهاست و هیچ مصداق و مورد عینی ندارد.(ص۲۲۶)
نکته جالب این است که در تعدادی از این سفرنامهها اشاره شدهاست که جبن در ایران به کاشیان اختصاص ندارد بلکه مردم ایران بهطور کلی جبون و ترسو هستند. (اورسل، ص۲۳۴؛ کرزن، ص۳۲۳) در این میان «ادوارد براون» (۱۸۸۷م) بر آن است که در ترسو بودن کاشیان اغراق شده است. (ص۳۱۱) همچنین «والترهینتس» که در سال ۱۳۱۵ خورشیدی به کاشان آمده، بیان نموده به باور من به ناحق در ضربالمثل آوردهاند که کاشیان از شجاعت برخوردارنیستند. (ص۴۳۲) در این بین «جکسن» (۱۹۰۶م) ضمن اشاره به شهرت کاشیان به ترس بیان میدارد: «خوشبختانه در مدتی که در آنجا بودم حاثهای رخ نداد که دال بر جبن آنها باشد.» (۳۴۶)
با این اوصاف در دو جا بیان شدهاست که به دلیل شهرت کاشیان به ترس، از کاشان سربازگیری نمیشده است. چنانکه «وامبری» (۱۸۶۴م و/۱۲۴۱ش) بر آن است که «مردم کاشان نزد همه ایرانیها به ترسو بودن نامآورند، تا جایی که از خدمت سربازی بخشوده شدهاند.» (ص۲۲۶) همچنین «هینریش بروکشن» (۱۸۶۰م) در اشاره به جُبن کاشیها بیان نموده است: «از طرف دولت سربازگیری از پارهای از شهرستانها به علت آنکه مردم آنجا معروف به کمجرأتی و ترسو بودن هستند منع شده است. از جمله از گیلان و شهر صنعتی کاشان، سربازان داوطلب قبول نمیشوند، زیرا مردم این دو شهر به بزدلی و ترس شهرت دارند.» (ص۲۲۰)
آیا اسناد و مدارک تاریخی جُبن کاشیان را گواهی میدهند؟
یکی از دلایلی که میتواند ترس ذاتی کاشیان را نقض کند، شهامت و جسارت «نایب حسین کاشی» و پسران و نیروهای کاشانی آن است که چند دهه به غارتگری در نقاط مرکزی ایران پرداخته و با حاکمان و نظامیان مختلف جنگیده و با سلحشوری در مقابل دولت مرکزی گردنکشی کردهاند و دولت تا چند دهه توان نابودی این تشکیلات را نداشته است. سخن بر سر درستی و یا نادرستی اعمال نایبیان نیست، ولی مسلم است که منشأ چنین گردنکشی، نمیتواند جبن باشد.
به جز آن، در تمام دورههای تاریخی که ما میشناسیم، کاشیان به نسبت خود بیش از همه شهرهای ایران در کارهای صدارت و وزارت سلاطین به کار گرفته میشدهاند.(سیاح محلاتی، (۱۲۵۶ش) ص۲۴۷) چطور امکان دارد که کارهای خطیر کشورداری آنهم در دوران خشونت معمول حاکمان را به مردمی جبون و بزدل بسپارند؟
همچنین در هیچیک از کتابهای جغرافیای تاریخی ایران تا قبل از قاجار که به وصف کاشان پرداختهاند، به جبن مردمان این شهر اشارت نشدهاست. پس نمیتوان مبنای تاریخی بر جبن کاشیان در نظر گرفت. همچنانکه در سفرنامههای دوره قاجاری و پس از آن هیچ نمونه واقعی و حقیقی مبنی بر جبن کاشیان به دست ندادهاند، بلکه حتی از غیرواقعی بودن آن سخن گفتهاند.
گزارش از رفتار متناقض کاشیان
در این زمینه نمونههایی از رفتار دوگانه کاشیان ذکر میشود تا ما را در رسیدن به نتیجهای واقعی رهنمون کند:
۱- «گیلانس» که از ارمنیان اواخر دوره صفوی ساکن در اصفهان است، در کتاب «سقوط اصفهان» آورده است: «در آخر کار صفویان هنگامی که «امانالله افغان» پس از سیطره «محمود افغان» بر اصفهان از کاشان عبور کرد، بزرگان شهر به استقبال او رفته و زیر پای اسبان وی قالی و پارچههای زربفت پهن کردند. متقابلا نیز وی آنها را تفقد کرد. اما همین امانالله خان وقتی در عقبنشینی خود از قزوین، به کاشان رسید، مردم کاشان نهتنها دروازههای شهر را بر روی وی بستند و از راه دادن وی به شهر سرپیچیدند، بلکه بر وی آتش گشودند و با وی به جنگ درآمدند.» (ص۱۲۸)
۲- نمونه دیگر اینکه «بارون دوبُد» ازدوره قاجار در «سفرنامه لرستان و خوزستان» در جایی از جبن کاشیان سخن گفته و در ادامه وی از منظره هولاناک سرهای نصب شده بلوچهای غارتگر در هرمی از ملاط سفید رنگ در مسیر باغ فین سخن میگوید، (ص۱۶۴و۱۶۵) که تناسبی به جبن کاشیها ندارد.
حقیقت انتساب ترس به کاشانیها چیست؟
برای پیبردن به این معنا به سراغ همان سفرنامههایی میرویم که به شهرت کاشیان در ترس اشاره کردهاند. «فرد ریچارد» در سفرنامه خود (۱۹۳۰م) تحسین جرأت مردم قزوین، تبریز و همدان و شیراز و یزد و انتساب اهالی قم، کاشان و اصفهان را بدین علت میداند که مردم پنج شهر اول از جمله شهرهایی بودند که مورد هجوم مهاجمان واقع شده و تا اندازهای از نوادگان قبایل جنگجو و مبارز هستند، در حالی که اجداد مردم شهرهای اخیر برای مدت چندین قرن به مشاغل شهری اشتغال داشتهاند. (ص۴۰۰) همچنین «جرج کرزن» نیز در کتاب «ایران و قضیه ایران» (۱۸۹۰م) علت شهرت کاشیان به ترس در سرزمینی که شجاعت ارج کافی ندارد را به واسطه پرداختن مردم به کسب و تجارت در طی قرون متمادی میداند. (ص۳۲۳)
به نظر میرسد روحیه محافظهکاری و احیانا کاسبکاری برخی از کاشیان همراه با چاشنی زیرکی باعث شده است که خود را کمتر در معرض آسیب قرار دادهاند. از طرفی سعی میکنند از معرکههایی که هزینه زیاد اما سود ناچیز دارد دور باشند. این امر برای زندگی در شهری که در مسیر شاهراه مرکزی ایران بوده و دائما در معرض تهاجم و غارت انواع و اقسام گروههای خونریز بودهاند، ضروری مینماید. به بیان دیگر مردم این سامان به اندازه کافی از عقل معاش برخوردار بوده و ضریب ریسکپذیری آنان پایین است.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
[۱] – شماره صفحات مربوط است به؛ «کاشان در گذر سیاحان و ایرانشناسان»، گردآوری و پژوهش محمود ساطع، کاشان، دعوت، اول، ۱۳۸۹
ما که با یکی ازین نوش آبادیها وصلت کردیم . پشیمون شدیم. از بس ترسو . محافظه کار . به شدت خسیس . و بی چشم و رو بود پولدار ولی از نظر فکری فقیر بود
کاشی های عزیز براتون مهم نباشه . دنیای جدید به این که کدوم شهر چندتا غارتگر و قمه دار داشته افتخار نمیکنه . مهم اینه که در کاشان همیشه علم و ادب و تجارت وجود داشته . راستی من کاشی نیستم
متأسفانه کاشان جدید.یاکاشانیهای جدید به شدت افراطی هستن.چندبار که به کاشان رفتم واقعاً شهر زیبای هست ولی مردم فضول یا به قول خودشون مذهبی انگار مسعولین این شهر طالبان هستن یعنی مغازه دار به دختر بدون چادر چیزی نمی فروشه.. .یزد هم همین طور شده یک عده ابروی شهر رو میبرن
مفت خور، اهل كندن، فضول بي حيا ،به ناموس مردم مثل ناموس خودشون نگاه نمي كنند، نا انسان، ان الانسان كفورا اون قوم و خانواده بودن.... خاك برسري بدبختي از در و ديوار براشون مي باريد و نمي فهميدن.... البته میگم ربطي به شهر و قاره نداره ولي مايه ننك قوم خودشون شدن.. لااقل همه ما به حرمت نواميسمون، گذشتگان خواهر مادرمون به ناموس همه مثل ناموس خودمون بايد نگاه كنيم..... كاملا بديهيه، ولي اون خانواده واي دختراشون جيب بر، پسرا بي غيرت/ از دم دختر پسر مردم رو بدبخت مي كردن، فقط مصرف كننده، ادعاي كلاس و دارايي هم داشتن، به خرج اين و اون برا خودشون احترام مي خريدن، من كه هر كي ازم سوال كنه، میگم وارد هر دسته ميشي مراقب باش گیر بي شرف طايفه و محله و شهرشون نيفتي...... تمام لعنت زيارت عاشورا حواله مردان بي غيرتشون الهي آمين.....
به نظر من علتش اهل منطق و محافظه کار و اهل شعر و ادب بودن اونهاست. و اینکه چون اهل دعوا نیستند به مرور از دعوا و خون وخونریزی میترسند. البته من اصالتا کاشانی ام.
شهر کاشان با ۱۷۰۰ شهید نسبت به جمعیتش از خیلی استان که ادعای شجاعت دارن بیشتر است در دفاع مقدس ادعای شجاعت بعضی ها از بین رفت
نایب حسین کاشی لرتبار بود فقط در کاشان زندگی میکرد
اصلا این موضوع ترس،کاشی،ها،دربین،مردم،فارس،به یک،ضربل،مثل،تبدیل،گردیدهٔ،است،از،قدیم،فارسها، هروقت،میخواهند،کسی،را،خردکنند،میگن،طرف،کاشیی یعنی،اینکه،بزدل،است،از،قدیم،مرمان،آن،دیار،مانند اردستان،وکاشون، به بزدلی،شهربودند،میگن،وقتی،که رضاشاهٔ،همون،یل،کاشون،نایب،حسین،را،دار،زد،نایب حسین،ریدش،به دار این داستان،هنوزهم،در،میان،مردم دهن،به،دهن،میشه
محض اطلاع نویسنده نایب حسین کاشی از لرستان به کاشان رفته تاریخ را مطالعه بفرماییدلطفا یکی از دلایلی که برای ترسو بودن کاشانی ها هست همین ورود نایب حسین به کاشان و ایجاد ارعاب ایسان می باشد
علت ترس در این قوم چیست؟
مخلص کلام ؛ در بین همه اقوام/ ابلهانی هستند که فکر می کنند زرنگن اما همیشه ته چاه به سر می برند. برا دیگران چاه می کنند . ولی خودشون گرفتار میشوند. و کندذهن هستند ؛ به حدی که درس نمی گیرند و همچنان به اعمال سخیفشون ادامه می دهند. در نتیجه دایما بلا میهمان خودشون و نسلشون می باشد.
در هیچ کسی صفتی بی دلیل زیاد یا کم نمی شود. مثلا ی دزد همیشه اضطراب و ترس گیر افتادن داره. یا مثلا ی بیمار قلبی با صداهای بلند و ... قلبش دچار نوسان میشه و یا مثلا کسی که ضعف اعصاب داره با کوچکترین صدایی دچار حمله میشه. و و و خود اون فرد باید بررسی بشه.
نایب حسین کاشی اصالتا لر بوده و کاشانی نبوده و حتی یاران او هم کاشی نبودن
باسلا م شهربه این کوچکی مفاخربه این بزرگی ملا محسن فیض ، قطب راوندی ،محتشم ،غیاثدین جمشید ،شمس آبادی،شهیدعباس کریمی،باباافضل،فاضل نراقی،ملاحبیب الله شریف،ایت الله یثربی،سهزاب سپهری،امامت کاشانی
شمس ابادی کاشانی نیس اخلاق مردم نوش اباد با کاشان متفاوته شمس ابادی پیوند نوش اباد و بیدگله
هرچند که مطلب نویسنده تا حدی جانبدارانه بود ولی استفاده وی از منابع تاریخی و رفرنس دهی، دقیق بود و مطلبی جالب بودکه دیدی گذرا و جامعی به تاریخ نه چندان دور کاشان به خواننده می داد. و چه خوب می شد که علاوه بر بررسی تاریخی از لحاظ جامعه شناسی علمی هم به مسائل و نکات شهری کاشان به این ظرافت پرداخته می شد تا از خلال این نکته سنجی ها نتیجه مفیدی حاصل شود
با سلام - علت این نام گذاری این بوده که یکی از قطب های اصلی نساجی ایران در دوره قاجار شهر کاشان بوده است و در این شهر پوشاک ارتش تهیه می شده است امیرکبیر با توجه به این مورد که مردم این شهر به شکل غیر مستقیم اما با نقش مهم به ارتش ایران خدمت می کنند مردم این شهر را از خدمت معاف نموده و به همین دلیل برخی اشخاص به دلیل ندانستن این موضوع علت معافیت این مردم را ترس قلمداد کرده اند -یکی از منابع مستند کتاب کاشان در عصر مشروطه نوشته نراقی
جالبه که در پایان این گزارش آورده شده که شهرهایی مثل یزد مورد هجوم قبایل زورگو قرار گرفته اند و مردم انها از نوادگان مهاجمان هستند.اتفاقا شهر یزد بر اساس بسیاری از اسناد تاریخی به هیچ عنوان مورد حمله مهاجمان قرار نگرفته اگر هم به صورت خیلی محدود قصد حمله را داشته اند موفق به فتح آن نشده اند آن هم به دلیل موقعیت جغرافیایی و وجود قلعه های بسیار مستحکم که هنوز هم وجود دارد و همچنین خندق های متعدد.همین استحکامات شهری باعث شد یونانی ها یزد را با نام ایساتیس یعنی نفوذ ناپذیر بنامند /در حمله افغان ها به اصفهان و برخی شهر های دیگر ایران که باعث ان همه جنایت هولناک شد حتی پای یک افغان به یزد باز نشد.اگر سندی وجود دارد که حتی یک قوم به یزد تعرض کرده اند محبت کنید تا ما هم بدانیم. مردم یزد بنا به قول جلال آل احمد دست نخورده ترین قوم ایران هستند
پس تو کدوم جنگ یزدیهامحاصره شدن و از گرسنگی گربه میخوردن
کاشانی ها ترسو نیستن چرا که جوانان چون شهید محمد رضا شمس آبادی نوش آبادی را پرورانده اگر نگاهی فقط به شهر نوش آباد از حومه کاشان بیندازیم متوجه میشیم که 130 شهید داده جوانان سلحشوری که در جنگ شجاعانه درخشیدند و از کیان خود دفاع کردند به طوریکه دومین شهر که به نسبه ی جمعیت بیشترین دلیر را تقدیم انقلاب کرده پس مردم کاشان و منطقه کاشان ترسو نیستند
نویسنده مقاله می داند که نایب حسین کاشانی تبار نبوده اما قطعا نیروهایش بیشتر کاشانی بوده اند. در ظلم و بیداد آنها تردیدی نیست.
یک مثال نقض دیگر تعداد بالای آمار شهدا و جانبازان و ایثارگران است. هرچند کاشانی های اصیل (محله های قدیمی) یک اخلاق بخصوصی دارند که واقعاً بغیر از ترسو بودن نمی شود برداشت دیگری داشت ولی خب اطلاق این صفت به همه کاشانی ها درست نیست.
قابل توجه نگارنده نایب حسین کاشی اصالتا کاشانی نبوده و لر تبار بوده که جدش به کاشان تبعید شده بود و وی ظلم های زیادی به کاشانی ها و روستاهای اطراف روا داشته است
سلام شايد ترسو باشيم اما افرادي با احتياطيم و اين هم حسن تعريف شده . به اميد مقالات تاريخي و اجتماعي بهتر
مقاله جالب وتاریخی بود اگر توانستید ..لینک دانلود کتابهای تاریخی در مورد کاشان وحومه ان را در اختیار خوانندگانتون بگذارید با تشکر