کاشان نیوز: این روزها صحبت از خلع ید دومین سرمایهگذار کاروانسرای «گبرآباد» ظرف کمتر از ۵ سال نقل رسانهها شده است. سرمایهگذار قبلی بدون تسویه حساب خلع ید شده و در مورد مشکلات مالی دومین سرمایهگذار هم شایعات بسیاری شنیده میشود. در این خصوص در محل کاروانسرا گفتوگویی با آقای «مهدی مزرعتی» سرمایهگذار فعلی مجموعه ترتیب دادیم. در این گفتوگو آقای «خرمیان»سرمایهگذار اول، هم حضور داشت و به سوالاتی پاسخ داد. مشروح گفتوگوی کاشان نیوز، با «هادی خرمیان» بهصورت جداگانه و گفتوگو با «مهدی مزرعتی» از نظر شما میگذرد:
خبرهایی در رسانهها منتشر شده که از خلع ید شما در کاروانسرای گبرآباد خبر میدهند، این خبر صحت دارد یا نه؟
-خیر عزیزم، صحت ندارد.
آقای جاوری در یک مصاحبه اعلام کردند که من خلع شدم ولی چنین چیزی اصلاً صحت ندارد. من چون از تهران، صندوق احیا تهران درخواست کردم، قرار شد نامهای به من بدهند و اعلام کنند که برخلاف بعض اظهارنظرها اصلاً خلع یدی صورت نگرفته است. متأسفانه این ذوقزدگی مدیران فرهنگی ما بوده است.
مشکل از کجا شروع شد؟
در مزایدهای که ما از تهران در صندوق احیاء برنده شدیم، بعد آمدیم میراث کاشان. در میراث کاشان آقای «زیارتی» آقای «ادهمی» را معرفی کردند. من قبل از این نمیدانستم که ایشان با جناب آقای «خرمیان» کار کردهاند. بعد از اینکه آقای زیارتی ایشان را به ما معرفی کردند، آقای ادهمی طرح توجیه فنی را به من دادند. بعد یک طرح مرمت. منتها خیلی جالب است که طرح توجیه فنی و طرح مرمتی که به من فروخته شد، به ایشان هم فروخته بودند این طرحی بود که برای ایشان تهیه کردند، همان را دوباره به من فروختند! یعنی هزینهٔ یک طرح را دو بار گرفتند که در میراث فرهنگی تهران هم گفتند که این طرح قبلاً در زمان آقای خرمیان به ما ابلاغ شده است. یعنی هیچ فرقی ندارد. قرار بوده است آن طرح اصلاح شود، اصلاحات آن صورت نگرفته است. بعد ایشان به اصطلاح تیم فنی خود را مستقر و شروع به کار کردند و نیمکارگرهای خود را آوردند.
بعدها یک اتفاقاتی افتاد و یک سری مشکلاتی به وجود آمد که دیگران را محکوم نکنیم، باید بگویم مشکل مدیریت خود من بود. بهتر است اینطوری بگویم که نمیخواهم کسی را مقصر اعلام کرده و بگویم x و y مقصر بودند. مدیریت خود من ضعیف بود. بالای سر کار خود نبودم، یک سری اتفاقات افتاد. مثل ساختن همین دفتری که الآن داخل آن نشستیم، بدون مجوز ساخته شد. من اطلاع نداشتم.
وقتی من بهعنوان یک سرمایهگذار مشاور و پیمانکار انتخاب میکنم اعتماد میکنم، من تهران بودم، یک صورتجلسهای را مهندس مشاور من از من امضا گرفت و ساخته شد. وقتی که ساخته شد شهرداری آمد و گفت: مجوز از من نگرفتهاید. رفتیم با شهردار قمصر صحبت کردیم، لطف داشت، عنایت داشت، بدون اینکه ما یک ریالی پرداخت کنیم، به ما اجازهٔ بنا را دادند. بخشدار قمصر پیگیر شدند که بنا را بدون اینکه مجوزی بگیرید… حرف آنها قانونی بود. با تهران مکاتبه کردیم، تهران خود صندوق احیا نسبت به ساخت این بنا معترض شد. با مکاتباتی که انجام شد، خدا را شکر مشکل برطرف شد. میخواهم بگویم این اختلاف، این مشکلاتی که الآن اینجا اتفاق افتاده است، از همین ندانمکاریها و اعمال خودسرانه است که رخ داده است. من (من مهدی مزرعتی) اگر دانش فنی این کار را داشتم، هیچوقت نمیآمدم مشاور استخدام کنم. مشاور گرفتم که کار من به مشکل برنخورد ولی متأسفانه مشکلات بیشتر انجام شد. دوستان از ناآگاهی ما، مثلاً پشتبام را برچیدهاند. چون من اطلاع نداشتم، یک صورتجلسهای را از من گرفتهاند بر این مبنا که خود آقای مزرعتی گفته است که پشتبام برچیده شود. در صورتی که من اصلاً واژهها را نمیدانستم. من معنی سونداژ را تازه دو هفتهٔ پیش فهمیدم که سونداژ یعنی چه؟ من به دوستی زنگ زدم و پرسیدم، گفت خدا تو را خیر دهد. سونداژ که نمونهبرداری میشود اما شما پشتبام را برداشتید!.
(بعد از اینکه با پیمانکار به مشکل خوردیم) وقتی ما اینجا را جمع و جور میکردیم، سه تا چهار تا مُهر پیدا میکردیم. مهری که مال مصالحفروشی است. الآن داخل همین کشو است. (خطاب به نگهبان حاضر در اطاق: لطف کن باز کن و نمونهٔ آن را نشان بده).
شما وقتی میخواهید مصالح بیاورید، میتوانید یک ده تن بیاوری، ده تن خاک خالی کند. یک نیسان، پنج بار، شش بار میرفته و میآمده است. پنج تا، شش تا صد و ده تومان. این ده تن صد و هشتاد تومان میگرفته ولی اینجا باید نزدیک هفتصد، هشت تومان پول بدهد. این فاکتورها، این هزینهها اینجا هست. این نمونه مهرها است. الآن این یک نمونهٔ آن است. شرکت خدمات ساختمانی … . مالهکشی فلان. این هم یک نمونه مهر آن است که اینجا در فاکتورهایی که دست من است، هست. من نتوانستم این را بخوانم. این هم یک شرکتی است…این مهرها پای صورت وضعیتی که جمعآوری شده است، هست. پای فاکتورها است. قراردادهایی که اینجا بستهاند متأسفانه خیلی جا به جا است. مثلاً نمونهٔ آن را دوستان لطف کردهاند و دیدهاند و به من اطلاع دادهاند. یک رانندهٔ نیسان داشتهایم که حقوق خود را هم میگرفته است. کرایهٔ نیسان را به او میدادیم، بنزین آن را هم به او میدادیم. یعنی ما اینجا برای یک ماشین، سه تا هزینه میدادیم!
جناب مزرعتی، شما کس دیگری را نمیشناختید یا میراث به شما گفتند که باید با آقای ادهمی شروع به کار کنید؟
نه، من کسی را در کاشان نمیشناختم. اصالتاً کاشانیام ولی ساکن تهران هستم. من از سال هفتاد و یک، تهران هستم. یعنی من از سال هفتادو یک، دوران تحصیل خود و کار خود تهران بودم. عرضم به حضور شما که من به میراث کاشان مراجعه کردم. نزد آقای زیارتی. چون گفتیم ایشان معاونت فنی است، ایشان پیمانکار را معرفی کرد. گفتند که قبلاً در مجموعه کار کرده است، تجربه دارد، شناخت دارد، اطلاعات دارد. ولی نگفتند چه اتفاقاتی افتاده است. به من گفتند سرمایهگذار آن پشیمان شده است، کار را تحویل داده و رفته است. بعداً با آقای خرمی آشنا شدیم و خلاف آن حرفها ثابت شد.
نظر شما این است که آقای ادهمی در این زمینه تخصص نداشته است و یا کوتاهی کرده است؟
من خودم چون دانش فنی ندارم نمیتوانم در این مورد حرفی بزنم. من لیسانس حقوق و دکترای اقتصاد دارم. در رشتهٔ خودم، در تخصص خودم میتوانم ولی چون تخصص فنی ندارم، نمیتوانم الآن بگویم که داشته یا نداشته است. نمیتوانم. هیچ وقت این حرف را نمیزنم. ولی یک سری اتفاقاتی افتاد، یک سری ندانمکاریهایی ایجاد شد. من کسی را دارم که حالا میتوانم تماس بگیرم و روی آیفون بگذارم به کارگرها گفته بوده است که بیایید پشتبام را جمع کنید…
چه کسی گفته است؟
آقای ادهمی به کارگرها گفته است بیایید پشتبام را جمع کنیم که به قول معروف آقای مزرعتی زیر سؤال برود. اینطوری ضربه بخورد. اعتبار او زیر سؤال برود. یا یک جای دیگر هم مثلاً آقای عبداللهی در صندوق احیاء؛ وقتی با آقای ادهمی به مشکل خوردیم، با من تماس گرفت ایشان گفت: دیالوگهایی که الآن آقای ادهمی میگوید، همان دیالوگهایی است که به آقای خرمیان گفته است. یعنی تو و آقای خرمیان، هر دو، از یک جا دارید ضربه میخورید. هیچ اتفاق خاص دیگری رخ نداده است.
مشکلات مالی که آقای ادهمی بیان میکنند از کجا شروع شد؟
ببینید من یک سری چک دست مردم داشتم، برای جمع آوری آنها اقدام کردم، مثلاً یک جا رفتهام، به من گفته است: آقای مزرعتی حساب شما N تومان است. مثلاً یک میلیون و خوردهای ولی الآن چک چهار میلیون تومانی دست او است. رفتم و چکهای کسانی را که چک دست آنها بوده است، گرفتهام. یک سری چک را هم خود آقای ادهمی گرفته است. الآن طرف میآید و میگوید: آقای مزرعتی پول من را بدهید. میگویم چک را به من بده، من پول بدهم. بنده خدا مانده است. به من زنگ میزند، گلایه میکند، گریه میکند. حق دارد. بدبخت جنس داده است، اما چک دست آقای ادهمی است. ما گفتیم آقای ادهمی، چک نزد شما هر چه هست، بیاور، من وجه آن را به شما میدهم حساب مردم را بده. ولی ایشان میگوید: نه، باید دادگاه تعیین کند!
بر این اساس، شما اختلاف حسابی با آقای ادهمی ندارید؟
صورت وضعیت داده است، باید صورت وضعیت مشخص شود. من اختلاف حسابی ندارم. صورت وضعیتی که داده میشود بالاخره…
صورت وضعیتهایی را که ایشان داده است، قبول دارید؟
طبعاً من باید کارشناسی کنم. صورت وضعیت را میدهد، من کارشناسی میکنم و بهعهده صندوق میگذارم. اگر معاونت مالی و حقوقی صندوق احیاء بهرهبرداری تأیید کرد، من میآیم و با پیمانکار خود تسویه حساب میکنم.
وقتی شما در یک پروژه احیا به عنوان سرمایهگذار وارد میشوید و یک شخصی را که در این زمینه تخصص دارد استخدام میکنید که مرمت انجام دهد، آیا میراث فرهنگی یا صندوق احیاء نظارتی بر این قضیه ندارند؟
بله، دارند.
آنها ایرادی به جمع شدن پشتبام و یا اتفاقاتی که اینجا افتاده است، ندارند؟
در خلأ حضور آنها انجام شده است. چون تهران ماهی یک بار، هجدهم به هجدهم، آقای مهندس سیدی و یکی از دوستان او حضور پیدا میکردند. بهطور مثال در فاصلهٔ ۱۸ مهر تا ۱۸ آبان، در این فاصلهٔ یک ماه، پشتبام جمعآوری شد. میراث فرهنگی آقای سیدی در حضور خود من… آن روز قرار شد یک تکهای را برداشت کنند، چهار تا آجر برداشتند که ببینند زیر بنا چطوری است، قرار شد آقای ادهمی تصویربرداری کند، یک گزارش بنویسد و به تهران ارسال کند بعد مجوز بگیرد. تهران گفته بود لازم نیست پشتبام جمعآوری شود، فقط بندکشی شود. ولی دوستان اقدام به جمعآوری کردند. بعدها یک صورتجلسه آوردند من امضا کردم، الآن صندوق میگوید: خود شما اجازه دادی که پشتبام برداشته شود در صورتی که من اصلاً اطلاع نداشتم.
از نظر فنی در این مواقع اصولاً اجازهٔ شما لازم است و یا اجازهٔ صندوق احیاء و میراث؟
مجوز صندوق احیاء.
شما باید مجوز میگرفتید یا آقای ادهمی؟
آقای ادهمی. چون من به دلیل اعتماد کاملی که به ایشان داشتم تمام ارتباطهای ما از طریق خود آقای ادهمی و صندوق احیاء بود. چون بعضی وقتها تماس میگرفتند و سؤالهای فنی میپرسیدند، من اطلاع نداشتم. من باید با آقای ادهمی تماس میگرفتم، از آقای ادهمی میپرسیدم، دوباره به صندوق اطلاع میدادم. به همین دلیل، آنها را به هم وصل کردم. یعنی به دلیل اعتمادی که من داشتم، صندوق احیاء با آقای ادهمی هماهنگ میکردند. دستور کار میگرفتند، کارها را انجام میدادند. هر کاری لازم بود، خود آنها با هم انجام میدادند. یعنی بدون اینکه لازم باشد به من اطلاع داده شود.
در خصوص جشنواره، چطور شد که قبل از بهرهبرداری اقدام به انجام آن کردید؟
تا فصل اردیبهشتماه ما برای اینکه اینجا را معرفی کنیم تا سال آینده که میخواهیم بهرهبرداری کنیم شرایط بهتری داشته باشیم، یک جشنواره برگزار کردیم که ایشان (آقای ادهمی) گفتند بدون مجوز برگزار شد، در حالی که ما از صندوق احیاء مجوز گرفتیم. بعد داخل میراث فرهنگی کاشان، آقای جاوری، اگر اشتباه نکنم آقای جوادیمقدم ارشاد، و چند نفر دیگر حضور داشتند. نمایندهٔ ادارهٔ اطلاعات و نیروی انتظامی، آقای عرب؛ آقای ناصحیپور و آقای احمدینجات، اینها خودشان میراثی هستند، در آن جلسه حضور داشتند، هماهنگیها به وجود آمد. نامهنگاریهایی که ما با میراث فرهنگی انجام دادیم، انجام شد، جشنوارهها هم به خوبی و خوشی برگزار شد. تا آمدیم بعد از آن یک سری اتفاقات افتاد که میراث فرهنگی به دادستان کاشان گزارش اشتباه داده بودند. از طرف دفتر آقای جاوری ایشان گفته بود که من از برگزاری این جشنواره بیاطلاع هستم، آقای دادستان، مجوز پلمپ مجموعهٔ ما را دادند. دوستان اطلاعات که به اینجا آمدند -اتفاقاً همین دفتری که آن شب نشستیم و با هم صحبت کردیم- من گزارشی را خدمت آنها دادم. بعد دستور دادستان کنسل شد، ما برنامه اجرا کردیم. تا حسابهای ما مسدود شد، این را گفتم تا ببینند از کجا آمده و این هزینهها از کجا نشأت گرفته است.
آقای مزرعتی، در مورد جمعشدن پوشش پشتبام که در شرف زمستان هم هستیم و دارد بارندگی شروع میشود، آیا به عنوان سرمایهگذار، از جهتی که افزایش هزینهٔ این جمعآوری هم برعهده شما است یا از نظر فنی باید انجام میشد یا خیر؟
از نظر فنی میگفتند آجرهای آن سالم است فقط لازم است بندکشی شود. شما اگر داخل خود مجموعه را در طبقهٔ پایین بگردید، هیچکجا نم نداده است. هیچ کجا خیس نیست. پس یعنی آجر پشتبام سالم است و باید بندکشی شود. به این ترتیب که بندها تراشیده میشود، روی آن یک پوسته سیمان میخورد. لازم نبود این کار اتفاق بیفتد. ولی متأسفانه این اتفاق صورت پذیرفت.
قسمتی از صحبتهای آقای ادهمی در جوابیهای که به نوشتهٔ شما در کاشان نیوز داده بودند، اختلافات مالی و اختلافات پولی بود. اما شما در این زمینه میگویید اختلافی نداریم!
اختلاف نه به این معنا که بگوییم اختلاف مالی نداریم. چرا ایشان کار کرده است و بالاخره دستمزد خود را میخواهد. ادعایی که ایشان دارد میگوید چهارصد و پنجاه میلیون تومان است. اولاً که چهارصد و پنجاه میلیون تومان نیست. کمتر از این است. صورت وضعیتهای او سیصد و خوردهای است. الآن صورت وضعیتهای خود را مثلاً با مالیات و بیمه و اینطور چیزها ارائه کرده ولی صندوق احیاء میگوید ما اصلاً مالیات و بیمه قبول نداریم. یعنی در هر صورت وضعیتی که با ما بسته است، نزدیک چهل و خوردهای، نزدیک پنجاه میلیون فقط مالیات آن است. یعنی چهل و خوردهای از صورت وضعیتی که صد و ده میلیون تومان است، هزینههای بیخود است. یعنی مالیات و بیمه اصلاً نباید به صورت وضعیت داد. اصلاً لازم نیست که فاکتور بیمه شود. ایشان آمده این کار را انجام داده است و دارد این تمنای رقم بالا را میکند.
اتفاقاً نکتهٔ خیلی جالبی را گفتید. الآن اختلاف اصلی ما از زمانی شروع شد که آقای ادهمی به دوستان حراست کاروانسرا گفته بودند که بروید از آقای مزرعتی در ادارهٔ کار برای حق و حقوق خود شکایت کنید. این عزیزان زحمت کشیدند، لطف کردند با من تماس گرفتند گفتند آقای مزرعتی، چنین چیزی است. گفتم: بروید شکایت کنید. اگر برای گرفتن حق و حقوق شما است، بروید شکایت کنید. حالا خود آنها حی و حاضر هم اینجا نشستهاند. عزیزان رفتند و شکایت کردند، موعد آن که رسید، من به کاشان آمدم و به دادگاه رفتیم. اگر اشتباه نکنم، همان ادارهٔ کار فکر کنم پیش آقای ساکن رفتیم. ایشان مطالعه کرد، گفت: طرف قرارداد شما، شرکت شرکت شکوه تابان پارسی است نه آقای مزرعتی. آقای ادهمی با شما قرارداد امضا کرده است. ایشان گفتند آقای ادهمی مدیرعامل آن است. باید از ایشان شکایت کنید. این دوستان در حضور خود من با آقای ادهمی تماس گرفتند و گفتند که ما میخواهیم برویم چنین کاری انجام دهیم. آقای ادهمی به آنها گفته بود که بروید شکایت کنید. بعد از آن صحبت که ساعت نه و نیم، ده صبح بود، ساعت یک بعدازظهر دوستان نگهبانی به من زنگ زدند که آقای ادهمی آمده و ماشین خود را پر کرده و وسیلههای خود را برده است. یعنی هر چه وسیلهٔ کار با اینجا داشته است، نیسان را پر کرده است و رفته است. بچههای نگهبان حراستی به من گفتند که آقا این کار را کرد که اگر فردا در ادارهٔ کار محکوم شد و ما درخواست تأمین اموال کردیم، ایشان وسایل خود را برده باشد. گذشت و همان هفتهٔ بعد از آن، من پنجشنبه اینجا حضور پیدا کردم با خود چهار تا نگهبان. با او تماس گرفتم و گفتم من بیست میلیون به شما پول دادم که شما به نگهبانها بدهید چرا برای نگهبانها پرداخت نکردید؟ ایشان گفت: من به کارگرها دادم. بعد آقای بیابانی (یک از نگهبانان حاضر) بلند گفت که آقا! تا آنجا که ما اطلاع داریم به کارگرها هم پول ندادی؟ گفت: خرج چکهای شخصی خود کردم. این عین جملهای است که گفتند. حالا بینیوبینالله ایشان حضور دارند. بعد ما خداحافظی کردیم و رفتیم. دو، سه روز بعد، یعنی شنبهٔ دوباره آمد اینجا تا وسیله ببرد -بدون اینکه به ما بگوید- آقای واردی یکی از نگهبانهای ما است. شیفت ایشان بود. آقای واردی (نگهبانی که در ضمن گفتوگو حاضر بود): بله شیفت من بود.
ایشان نگذاشته بود وسایل برود. با صد و ده تماس میگیرند و صد و ده هم میآید صورتجلسه میکند. با این حال جرم ما خیانت در امانت شد؟!. الان تنها وسیلهای هم اینجا دارد یک دستگاه بالابر است. یعنی چیز دیگری اینجا وجود ندارد. یک بالابر خود را میخواست ببرد که ما این را نگذاشتیم ببرد. بچهها گفتند بگذار تکلیف مشخص شود. ما شکایت کردیم و در پیگیری کار خود هستیم الان هم ما رفتیم به جرم سرقت از ایشان شکایت کردیم. بعد برای اعادهٔ حیثیت شکایت کردیم، به جرم مزاحمت شکایت کردیم. اما ایشان هر جایی رفته است، شهردار و مهندس و آدم مغازهدار و هر کس را که دیده خلاف این موضوع را گفته است. گفته ایشان کلاهبردار است، ایشان فلان است، ایشان دزد است، ایشان مال مردمخور است… .
رابطهٔ شما با کارگرها، رابطهٔ کارگری و کارفرمایی نیست؟ الآن شما کارفرمای آنها هستید یا آقای ادهمی؟
کدام کارگرها؟
کارگرهای حراست اینجا.
حراست را از ۱۴ شهریور چون آقای ادهمی حق و حساب آنها را نداد، آمدند با خود من قرارداد بستند.
(خطاب به نگهبانان کاروانسرا) شما چند ماه حقوق نگرفتید؟
ما از اول که آمدیم تا روزی که قرارداد ما فسخ شده است، حقوق نگرفتیم. نه حقوق و نه بیمه. بالاخره کارگر زن و بچه دارد. بیمهٔ او رد نشده است. اگر مشکلی برای او پیش آید، کجا برود؟ حقوق او را که نمیدهید، لااقل برای او بیمه رد کنید. من یک ماه به عید آمدم، آنها هم از عید به این طرف آمدند. الآن بیشترین سابقه را اینجا آقای بیدگلی دارد و بعد آقای واردی و آقای بیابانی.
آقای مزرعتی شما گفتید که حقوق نگهبانان را به پیمانکار پرداخته اما به ایشان پرداخت نشده است؟
بله.
بعد از آن چه اتفاقی افتاد؟ شما بعد از اینکه ایشان وسایل خود را برد، قانوناً اقدامی هم کردید یا نه؟
ما شکایتهای خود را در دادگاه انجام دادیم. به دادسرا شکایت کردیم. از طریق وکیل خود پیگیری کردیم. همانطور که گفتم دو، سه تا شکایت کردم. یکی در خصوص اموالی بود که در امانت ایشان بود. اعادهٔ حیثیت بود. ایشان مزاحمت ایجاد کرده بود. درب خانههای کسانی رفته بود که اصلاً لازم نبود . بعد من با ایشان فسخ قرارداد کردم و یک گروه دیگر را سر کار گذاشتم ولی ایشان با رابطهای که در میراث کاشان داشت، مانع کار ما شد. چون ما داشتیم پشتبام را فرش میکردیم که یگان حفاظت میراث آمدند و کار را متوقف کردند. بالاخره یک سری اتفاقاتی افتاده است.
میراث میتواند جدایی از صندوق احیاء کار شما را متوقف کند؟
فکر نمیکنم ولی کار اینها آنقدر پیچیده است که بطور قطع نمیشود چیزی گفت.
من اطلاع ندارم که میراث کاشان میتواند یا نه، چون ناظر من تهران است، از تهران تحویل گرفتم. تا حالا اصلاً هیچ ارتباطی هم نداشتهام ولی دوستان آمدند ادعا کردند که ما در اصفهان ناظر استانی هستیم در صورتی که من اصلاً تا حالا ندیدم که از ناظر اصفهان در اینجا اسمی بیاید.
شما بعد از قطع ارتباط با آقای ادهمی رأساً وارد شدید؟
بله، پیمانکار گذاشتم و شروع به کار کردند. حالا دوستان هستند. مقداری از بام هم فرش شد. داشتند کار میکردند که بعد تعطیل کردند. البته این را آقای زیارتی به من گفته بود. گفته بود نمیگذاریم کار کنی. ولی در جلسهای که یک ماه و نیم پیش در میراث من با آقای زیارتی و با آقای ناصحیپور داشتم که باید حل مشکلات را به واسطهٔ آقای ناصحیپور خیلی لطف کرد، از او ممنون هستم. ایشان خیلی این کار را پیگیری کرد که زودتر جمع و جور شود اما آقای زیارتی گفت: نمیگذارم کار کنید.
دلیل او چه بود؟
دلیل او هر چه بود. من اطلاع ندارم.
آقای مزرعتی شما بعد از اینکه این صحبتها و اتفاقها پیش آمده برای ادامه کار چه برنامهای دارید؟
انشاءالله گروه فنیای که قبلاً مستقر کرده بودیم و یک برههای کار کردند، به امید خدا بزودی دوباره مستقر میشویم.
یعنی شما کار مرمت را ادامه میدهید؟
بله. پشتبام را که دورهٔ آقای ادهمی آسیبدیده است، اولین کاری است که باید انجام دهیم، چون داریم نزدیک به فصل بارندگی میشویم انشاءالله پشتبام را فرش میکنیم. آن سنگها چیده میشود، بعد شروع به بندکشی میکنیم.
برنامهٔ شما برای ادامهٔ مرمت چیست؟
برای ادامه با یک گروه فنی جدید مذاکره میکنیم. دارند طرح جدید مینویسند. انشاءالله وقتی طرح آماده شد، اگر صندوق احیاء تصویب کرد، وارد فاز مرمت میشویم. حذف الحاقات که دستور کاری که میراث به ما داده است، حذف الحاقات و احیای پشتبام است.
یعنی یک نیروی جدید، یک پیمانکار جدید…
بله، یک پیمانکار جدید، یک مشاور جدید. سری قبل مشاور و پیمانکار را خود آقای ادهمی تعیین کرده بود. چون بعد از اینکه دوستان ما در میراث فرهنگی معرفی کردند، این اتفاق افتاد.
بعدها کسانی گفتند: اگر آقای ادهمی خوب بود، خانهٔ عامریها کار میکرد آنجا حفظ میکردند. اگر آقای ادهمی خوب بود، خانهٔ عباسیها حفظ میکردند. پس چرا از آنجاها اخراج شد؟ چرا آنجاها با او خاتمهٔ همکاری زدند؟ حالا اگر خوب بود، با آقای خرمیان کار میکرد. آقای خرمیان را مشکلدار نمیکرد. ایشان از ۸۰ تا الآن دارند دنبال منابعی که در اینجا در آن سال خرج کردند میگردد و هنوز نتوانسته بگیرد. آن موقع ایشان نزدیک دویست، سیصد میلیون تومان هزینه کرده است. سال ۸۰ دویست سیصد میلیون با الآن خیلی فرق دارد. تمام اینها ضرر است. ایشان هزینه کردند. همین اتفاق الآن برای من افتاده است.
پیمانکار و مشاور شما کاشانی است و یا خارج از کاشان است؟
انشاءالله خارج از کاشان است.
برنامهٔ خاصی هم برای برای نحوه مرمت دارید؟ آیا تغییری در طرح قبلی ایجاد شده یا خیر؟
طرحی که آقای ادهمی داده بود، کاملاً ملغی شده است. یعنی باطل شده است. طرح جدید خیلی فرق میکند یعنی فضاسازیهای آن، تعداد اتاقهای آن، تعداد شربتخانه، رستوران، آشپزخانهٔ آن و فضاسازی کاملاً تغییر کرده است.
شما اینجا را برای اقامت میخواهید یا اهداف دیگری هم دارید؟
برای اقامت و ایجاد یک مجتمع تفریحی-توریستی.
شما اگر مطلب خاصی هم در این مورد دارید، بفرمایید.
مطلب خاصی ندارم ولی تو را به خدا حداقل رسانهها کمتر به شایعات بپردازند. حداقل اگر قرار است یک خبری چاپ شود، یک استعلام کنند. بگویند آقای مزرعتی این خبر قرار است چاپ شود، این خبر قرار است اتفاق بیفتد، آیا صحت دارد یا صحت ندارد؟ گفته شود که پختهتر چاپ شود. اینطور نباشد که الآن آقای ادهمی خیلی راحت آمده و در رسانه تهمت زده است که (مزرعتی) چهارصد و پنجاه میلیون به کلی آدم بدهکار است. در حالی که دانه دانه فاکتورها را بررسی میکردم دیدم مصالحفروشی فلان. به در مصالحفروشی رفتهام و گفتهام شما بدهکار هستید. چقدر؟ آره. اینقدر. چک داری؟ یک چک داریم. این پول آن، چک ما را داده است. یک جای دیگر رفتهایم، میگویند مثلاً رفتهام نداده است. فضای سبزی به نام آقای جعفری. ایشان بیدگل است. در شهرداری قمصر هستند. آقا، ما چقدر به شما بدهکار هستیم؟ فاکتور داده است، N تومان. مثلاً ما هفت میلیون، هشت میلیون به ایشان بدهکار هستیم. گفتیم: آقا چک را بده، گفته آقای ادهمی گرفته است. رفتهام مثلاً آهنآلات آقای نجاری. مثلاً آقای ستمکش، نجار. آقای فلان چقدر بدهکار هستم؟ میگوید: سه میلیون به من بدهکار هستید. چک ما را بده؟ میگوید: آقای ادهمی برده است. زنگ زدم آقای ادهمی چرا چکها را بردی؟ میگوید من میخواهم از شما شکایت کنم. چون سند دست او است، ایشان به اینجا آمد و در بالا حراست من حضور دارند. تمام مدارک را برد. هر چه اینجا بود، قرارداد بچهها را برد. هر چه که داشتیم، همه را برداشت و با خود برد. حتی مکاتباتی که صندوق قرض الحسنه با ایشان انجام داد. نامههای مکاتبات را هم برد که الآن من بخواهم ادعا کنم، هیچ چیزی نداریم. قراردادی را که نگهبان بسته بوده است، برداشته و با خود برده است. که چه شود؟
چرا شما چکهای خود را آن زمان پاس نکردید؟
چون حساب ما یک برههای مسدود بود.
یعنی مسدود شدن حساب سرمایه گذار آنقدر بی اهمیت بوده که خبرنگار براحتی از کنارش گذشته؟ آنطور که ما شنیدیم ریشه همه این اختلافها به دلیل مسدود شدن حساب سرمایه گذار بوده، حالا یکی نیست بپرسه حساب چرا و به دست چه ارگانی مسدود شده؟
قضاوت شما بسیار ساده انگارانه است. شاید امکان انتشارش نبوده...!شاید هم تمایلی به گفتنش نبوده...شاید... .
سلام هرچند مصاحبه و مطالب ذکر شده در آن، از نظر اینجانب سخیف، فاقد ارزش و فاقد وجاهت است و در شان خبرنگار و سایت کاشان نیوز .......( بماند.) ولی با توجه به چندین مورد ذکر نام اینجانب در مصاحبه فوق، بیان چند جمله ی ذیل را لازم دیدم: به جز موضوع معرفی آقای ادهمی فقط به عنوان کسی که قبلاً برای بهره بردار قبلی کاروانسرا طرح مرمت تهیه کرده است (و نه عنوان پیمانکار) که آن هم به صورت جهت دار و نادرستی عنوان شده است، کلیه مطالب عنوان شده در مصاحبه فوق که در آن از نام من ذکر شده و مواردی را به من نسبت داده اند دروغ پردازی کامل و کذب محض است. نمی دانم چگونه مزرعتی جرات کرده چنین دروغ هایی را عنوان کند. دروغ هایی از قبیل: «ادهمی را به عنوان پیمانکار به ایشان معرفی کرده اند.» «نقل قول از من که آقای خرمیان، سرمایه گذار قبلی پشیمان شده و کاروانسرا را تحویل داده است.» «آقای زیارتی گفته بود نمی گذارم کار کنید» «ایشان با رابطه ای که در میراث داشتند مانع ادامه کار شدند.» و سایر موارد نادرست و غیر واقعی عنوان شده. برای اطلاع خوانندگان این مطلب شایان ذکر است واگذاری کاروانسرا به بهره بردار، از طرف صندوق احیا و بهره برداری اماکن تاریخی سازمان مرکزی (تهران)انجام شده و ناظرین آن هم کارشناسان صندوق مذکور و یکی از کارشناسان اداره کل میراث اصفهان هستند و حداقل تا اینجا میراث کاشان هیچ نقش خاص و تاثیرگذاری نداشته است. (( آقای مزرعتی! با آسمان ریسمان بافتن سعی در فرافکنی ضعف ها و اشتباهات مفرط خود نکنید. از تحصیلات حقوقی خود استفاده و برای پاسخ دادن به دلیل دروغ پردازیهای خود بر علیه اینجانب و یا اثبات آن در دادگاه آماده شوید. )) حمید رضا زیارتی - کارشناس میراث فرهنگی کاشان
این دیدگاه تحت عنوان جوابیه در یادداشتی جداگانه نیز منتشر گردیده است.
سلام بزودی جوابیه ای خدمت شما ارسال می گردد. موارد فوق کذب است و در مراجع قضایی پیگیری می گرددو