کاشان نیوز– فهیمه استادیان: جمعه پنجم مرداد ۱۳۹۷ ساعت۱۷:۳۰ به دفتر انجمن رسیدم. تقریباً تمام همسفران آمده بودند. بعد از قرار دادن تلسکوپها در ماشینها و حضور و غیاب و تکمیل شدن فهرست مسافران به سمت روستای مرق حرکت کردیم تا پدیدهای را که منتظرش بودیم به نظاره بنشینیم. امشب قرار بود ماه برای ساعتها در سایهی زمین پنهان شود و این طولانیترین ماه گرفتگی قرن بود که از مدتها قبل برای دیدنش لحظه شماری میکردیم.
تابستان امسال بسیار گرم است و این حتی شامل روستاها هم میشود؛ با این وجود انگار از مرز کاشان که عبور میکنی هوا خنکتر میشود. به قول یکی از دوستان: هوای همه جا بهتر از کاشان است! بالاخره به مرق رسیدیم. روستایی که در دامنهی رشته کوههای کرکس، همچون نگین سبزی میدرخشد. مستقیم به رصدگاهی رفتیم که برنامهریزی کرده بودیم. رصدگاه مورد نظرمان در کنار آرامگاه حکیم افضلالدین مرقی بود. این آرامگاه در بالاترین نقطهی غربی روستا واقع شده است و به جهت افق، برای رصد ماه گرفتگی مناسب بود. تنها نکتهای که وجود داشت آلودگی نوری منطقه بود که وقتی با مسئول شورای روستای مرق تماس گرفتم و در مورد برنامه توضیح دادم، ضمن استقبال خیلی گرم از برنامه، به درخواست ما پاسخ مثبت داد و قرار شد برای چند ساعت برق آن منطقه قطع شود.
کارگروه رصدی مشغول استقرار ادوات رصد شدند، عدهای مشغول صحبت و برنامه ریزی برای ثبت لحظههای پیش رو و عدهای هم مشغول گشت و گذار در محوطه.
آرامگاه بابا افضل، بنای بسیار زیبایی دارد که در فهرست آثار ملی قدمت آن را به دورهی مغولها نسبت دادهاند. گنبد آرامگاه از همان گنبدهای مورد علاقهام است که از بچگی نام «گنبد کله قندی» بر آنها نهاده بودم؛ بلند و زیبا و مزین به کاشیهای هفت رنگ. زیبایی وصفناپذیر طلوع ماه را از روی پشت بام آرامگاه نظاره کردیم. ماه زیبا، دلبرانه از پشت کوه بالا آمد و پهنهی آسمان را روشن کرد. کم کم آسمان تاریک میشد. دهیار و مسئول شورای روستای مرق برای خوشامد گویی به جمعمان آمدند و چقدر با صفا و مهمان نواز بودند و چقدر برایشان مهم بود که یک فعالیت علمی در روستایشان انجام میشود. اولین بار بود که مسئولین یک روستا از گروه ما انقدر گرم و صمیمانه استقبال میکردند.
با اعلام ساعت شروع برنامه، همه به محل استقرار تلسکوپها رفتیم. سیارات یکی پس از دیگری از دریچهی تلسکوپ دیده شدند و برای آنهایی که تجربه اولشان بود دیدن همسایگان زمین، بسیار جذابیت داشت. کم کم آثار سایهی زمین روی ماه دیده میشد و کارگروه پژوهشی که در پروژهی زمان سنجی ماه گرفتگی شرکت کرده بودند و قرار بود عبور سایهی زمین را از دهانههای مشخص شده روی سطح ماه با دقت دهم اندازه گیری کنند از گروه جدا شدند تا با تمرکز بیشتری کارشان را انجام دهند. بچههای کارگاه عکاسی هم در گوشهای دیگر مشغول یادگیری عکاسی «تایم لپس» بودند. ماه گرفتگی کم کم به اوج میرسید و ماه سرخ گون شده بود. مردم با صفای روستا هم به جمع ما پیوستند و ضیافتمان زیر سقف آسمان تکمیل شد. دیدن ماه از دریچهی دوربین و تلسکوپ برای مردم روستا تازگی داشت و با کنجکاوی دربارهاش میپرسیدند. دختر کوچکی که قدش به دوربین دو چشمی نمیرسید را بلند کردم و وقتی ماه را دید با خوشحالی گفت: وااااای چقدر بزرگه! و برق شادی در چشمانش موج زد و آن هنگام انگار تمام خستگیهای آن شب از تنم به در شد. آنقدر انرژی مثبت در جمع بود که شرحش در کلمات نمیگنجد. ماه گرفت و آسمان تاریک شد. ماه و سیارهی مریخ، هر دو سرخ و زیبا بر مخمل سیاه شب میدرخشیدند و راه کهکشان که زیباییاش همیشه خیره کننده است.
ساعت حدود ۲بامداد ماه کم کم از پس سایه زمین بیرون میآمد. مردم روستا به خانه هایشان بازگشتند. پس از پایان ماه گرفتگی، با مرق زیبا خداحافظی کردیم و با یک خاطره به یادماندنی به کاشان بازگشتیم. از پنجره ماشین همچنان نظارهگر ماه بودم. همسفران از خستگی خوابشان برده بود. به چهرهی خستهی همکارانم نگاه میکردم و به تک تکشان افتخار میکردم که در زمانهای که همه جا پر از نا امیدی ست ما توانستیم حالِ خوب را به مردم هدیه دهیم و به راستی حالِ خوب گرانترین کالای این زمانه است!
عکس: کوثر حاجینوروزی، فهیمه استادیان، امیررضا مهندس، امیرحسین محمودزاده
سرکارخانم استادیان متن بسیار زیبا و جالبی بود. آفرین بر شما
با عرض سلام و خسته نباشید متن زیبا و دلشینی بود. تشکر از خانم استادیان بابت متن زیباشون